سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

کودکانه

اولین گردش سام

1393/12/5 22:31
نویسنده : مامان آیدا
787 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان ما دیروز با هم برای اولین بار رفتیم بیرون.. برای شما زود بود ولی مامان خیلی افسرده و خسته شده بود و نیاز بود کمی هوا بخوره.. ضمن اینکه مهمون داشتیم و باید خرید می کردیم.. این بود که شما رو تو کالسگه گذاشتیم و رفتیم هایپر.. خیلی پسرر خوبی بودی ... فقط مدقع شام خوردن ما دیگه خیلی گرسنه ات شده بود و شیر می خواستی.. این بود که ما رفتیم تو ماشین و شما شیر خوردی .. بقیه بعدا اومدند و شام من رو هم آوردند که تد ماشین خوردم... ماشین که راه افتاد با یک تعجبی اطرافت رو نگاه می کردی... خیلی خوردنی شده بودی عزیزم..ممامانی جدیدا مرتب شیر می خوای و اونقدر می خوری که بر می گردونی.. سیر میشی ها چون فقط شبها این کار رو می کنی .. با مقدار کمتر شیر روز ها آروم می خوابی.. هنوز نمی فهمم چرا اینکار رو می کنی...دیشب موقع دادن دارو دارو پرید تو ریه هات و واقعا ترسیدم.. زنگت کبود شده بود و نمی تونستی نفس بکشی.. خیلی غیر ارادی دمرت کردم و محکم به پشتت زدم.. بعدا فهمیدم که دقیقا همین کار رو باید می کردم.. خلاصه بخیر گذشت ولی تا صبح  سر درد داشتم از شدت ترسم..مامانی امروز خودم رو وزن کردم.. تو دوره بارداری حدود 12 کیلو چاق شده بودم... امروز در کمال ناباوری متوجه شدم 13 کیلو لاغر شدم.... یکماهه تضمینی.. با درد و شب بیداری و درد و درد... ولی خوشحال سدم.. متوجه شدم با شما قابلیت بازگشت به وزن زمان دختری ام رو خواهم داشت..الان رو سینه من در حال گرفتن نفخ خوابیددی یکساعتی میشه.. دلم نمیاد سرجات بگذارمت.. خیلی آرامش داری اینطوری.. یکم دلم گرفته بابایی هم خونه نیست.. حضور تو روی سینهام و شنیدن نفسهات تنها دلیلی هست که سعی می کنم با این دلتنگی ها مبارزه کنم... خدا رو شکر که هستی سام نازنین من..





پسندها (2)

نظرات (15)

مهربوون(محیا)
6 اسفند 93 1:03
عزیززززز دلم خوشحالم که همه چی خوبه آیدای عزیزم و یسام نازنیییییین.... هوای مامانیش و دارهههههه...
مامان فرخنده
6 اسفند 93 7:49
خوب كاري كردي رفتي بيرون خوب سام جون دوست داره همش بوي مامانش را حس كنه چون شيرت را ميخوره لاغر شدي وبه سام بگو اين روند را ادامه بده بشي باربي
مامان آیدا
پاسخ
واقعا کمک کرد.. امروز متوجه شدم دارویی که برای نفخ به سام میدم گرسنه می کنه بچه رو.. برای همین همش شیر می خواد.. انشاالله باربی خواهم شد
nazi
6 اسفند 93 9:00
اجی عکسشو نمیذاری ببینیم چقدر ناز شده؟
مامان آیدا
پاسخ
برای عکس باید لب تاب بیارم یکم سخته امشاالله بزودی عکس هم بگذارم
فافا
6 اسفند 93 10:25
آیدای عزیزم خیلی برات خوشحالم که حضور پسرت کمک بزرگی به روحیه ات میکنه . افسرده شده طبیعیه... ولی از این روزها لذت ببر. همه این ناراحتی ها و دلتنگی ها تا چندروز دیگه تموم میشه و تو می مونی و شیرین کاری های سام عزیزم. خیلی دوستت دارم و برات آرزو میکنم روزهای در پیش روت به شیرینی عسل باشه .
مامان آیدا
پاسخ
مرسی فافا جونممنم خیلی شما رو دوست دارم دوست مهربونم
بهناز
6 اسفند 93 14:14
خوشبحالت آیدا جون...خدا براتون حفظ اش کنه
مامان آیدا
پاسخ
ممنون بهناز جان... امیدوارم شما هم به همه آرزوهای قشنگت برسی
niloofar
6 اسفند 93 15:34
عزیزممممممممممممم خوب کاری میکنی پرخوری میکنی. تند تند شیر بخور که زودی بزرگ شی عشقمممممممممممممممم
مامان آیدا
پاسخ
بوسسسسسسس برای خاله نیلوفر و نی نی ارغوان خوشگلش
پانیذ
8 اسفند 93 10:39
آیدا جون از صمیم قلب خوشحالم که روز های سخت رفتن و روزهای شیرین جاشون رو گرفتن. که صد البته تو و پسر نازت لایق چنین روزهایی هستین. برات طلب خیر دارم و امیدوارم تمام شیرینی هات پایدار باشن.
مامان آیدا
پاسخ
الهی آمین.. مرسی پانیذ جان
فرشته
9 اسفند 93 8:52
آيدا جون شما يه مرد به دنيا اوردي خوب به اندازه يه مرد هم مي خوره ديگه تازه اين اولشه بعدن فقط يه ديس پلو بايد براي ايشون بپزي ولي ديگه اون موقع حيف و ميل نمي كنه تو اون لحظه هايي كه به سينت چسبيده براي ما منتظرا دعا كن دعا كن خسته نشيم دعا كن كم نياريم
مامان آیدا
پاسخ
فرشته جون ببخشید کامنتت رو ندیده بودم..عزیزم انشاالله بزودی زود از انتظار در بیایین همه مادر های منتظر..توکل داشته باشین و بسپارین به خودش ایمان دارم که در زمان و مکان خودش این همه خستگی هاتونو نتیجه اش رو می بینین
مامان فرخنده
9 اسفند 93 13:36
يكماهگيت مبارك باش سام كوچولو تا ميتوني خوب شير بخور گل پسري بوس براي سام نازنين ومامان آيدا گل
مامان آیدا
پاسخ
مرسی خاله فرخندهملیسا نازنینم رو ببوس
ستاره
9 اسفند 93 14:59
عزيزم .... مراقب خودت و روحيه ات باش ايدا جان ... خدارو هزاران بار شكر
مامان آیدا
پاسخ
چشم..ممنون عزیزم
زهرا
9 اسفند 93 17:47
رز
9 اسفند 93 21:07
سلام لحظه های ناب مستدام
مامان فرخنده
17 اسفند 93 8:11
سلام آيدا جونم همه چي روبراه هستش خودتت خوبي سام جون خوبه مدتي هست خبري ازت نيست نگران شدم مواظب خودتون باشيد دلم براتون خيلي تنگ شده اكه وقت كردي آپ كن
مامان آیدا
پاسخ
سلام فرخنده جون..خوبیم..هستیم.. بزودی آپ می کنم.. یک ذره زمانم رو باید مدیریت کنم.. سام خیلی بد و کم می خوابه.. وقتی برام نمی مونه
ليلا
23 اسفند 93 8:17
سلام ميشه رمز ب منم بدي وزنت رو هم اعلام كن
مامان آیدا
پاسخ
سلام لیلا جون.. من رمز دار نمی نویسم.. فقط یک پست رمز دار دارم که اون رو هم رمزش رو فقط خودم دارم.. وزنم هم 98 برگشتم به قبل از بارداریم
مامان فرخنده
26 اسفند 93 9:48
مامان آيدا ناز سلام خوبي ،خوشي،پسر طلا خوبه امسال خيلي خيلي برات خوشحال هستم چون معجزه زندگيت كنارت هستش وسه تايي كنار سفره هفت سين ميشينيد وكلي عكسهاي خوشگل ميگيريد كلي بايد اولينها را با سام جون تجريه كني اولين دندون آوردن،اولين نشستن،اولين قدم زدن ،اولين غذا خوردن وكلي اولين هاي ديگه كه اميدوارم همه شون را براحتي سپري كنه وكلي مامان آيداش ذوق كنه از اين فرخنده فروردين و فرخ جشن نوروزي نصيب دوستان ما سعادت باد وبهروزي پيشاپيش سال نو مبارك
مامان آیدا
پاسخ
فرخنده جان عیدت مبارک انشاالله امسال برات سالی پر از بزکت و سلامتی و شادی باشه در کنار همسر و عروسک نازت به خوشی سپری کنی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد