سفر کرمانشاه
ما اومدیم
من عاشق طبیعت کرمانشاه شدم. سفر ما کوتاه بود ولی بسیار پر بار گذشت. آخرین باری که کرمانشاه بودم سال 82 بود که یک ماموریت کاری رفته بودم. اون زمان کرمانشاه خیلی متفاوت بود از چیزی که امسال دیدم... طبیعت بسیار زیبایی داره که بهیچوجه از ماشین سواری خسته نمیشی!! ما شب خیلی دیر رسیدیم به کرمانشاه و هردومون خسته بودیم.البته بیشتر راه رو من رانندگی کردم که هنوز دست هام درد می کنه از پریروز. ولی کیف داد...
کلی دو نفری با هم گپ زدیم، مثل دوران دانشجوییمون روی چمن ها نشستیم و سر به سر هم گذاشتیم.انگار هر دومون دنبال چنین فرصتی می گشتیم که جوون بشیم... سفر خیلی خوبه!! آدم رو از همه چیز می کنه و فارق از هر دغدغه ای مجبور می کنه فقط به خودش بپرددازه.. بعد از مدتها من 2 شب به بالش نرسیده خوابیدم و هیچ دو صبحی خسته، از خواب بلند نشدم. اون هایی که مثل من بد می خوابند الان درک می کنند که من چی می گم... خیلی فرق هست بین روز هایی که توی هوای تازه چشم هاتو باز می کنی و صبحانه رو برات توی تخت میارن و خودت رو کش و قوس میدی که ایا بلند شی یا نه،با روز هایی که توی هوای آلوده بزور زنگ ساعت بعد از فقط 1 ساعت خواب چشم هاتو باز می کنی. و بلافاصله همه دغدغه های زندگیت بسراغت میان!!
در ادامه با عکس در خدمت هستیم.البته هنوز عکسهام آماده نبود یه چند تایی با گوشیم داشتم اون ها رو می گذارم
از حق نگذریم غذا های کرمانشاه بسیار لذیذ بود. این هم دنده کباب، که بجای همه دوستای گلم نوش جان کردم. اون هم دو بار!!!! کلا رژیم بر باد رفت مگه میشد از اینا ببینی و دیگران بخورند و من فقط نگاه کنم؟!! نه می خوام بدونم میشه به نظر شما؟!!
این هم غار غوری قلعه با جلو زمینه دو تا سمندر زرد که میگن تو این غار زیاده ماهر چی چشم گردوندیم ندیدیم تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از ضایع شدن خودمون نقش سمندر زرد رو بازی کنیم
اینجا هم طاق بستان نازنین. با چشمه بسیار زیبایی که از پای طاق می جوشه و الان تبدیل به دریاچه کوچولو کردنش.
اینم ما دوتا ... آیدا هستم یک مسافر توپول!!