سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

کودکانه

مامان قندی

1393/8/6 23:09
نویسنده : مامان آیدا
749 بازدید
اشتراک گذاری

چند ماه پیش نیلوفر هم چنین پستی گذاشته بود. اون زمان با وجود اینکه پست نگران کننده ای بود ولی من خیلی از لفظ مامان قندی خوشم اومده بودخجالت منم مامان قندی شدم. یک هفته ای میشه که انسولین میزنم هر روز... بنظرم بهم نمیسازه.. همسری میگه احتمالا دوز دارو زیاده.. وقتی میزنم خیلی سرگیجه میگیرم.. فشارم هم خیلی می افته و مرتب دلم چیز های شیرین می خواد... یکم هم مزاجم رو بهم ریخته که نمی دونم بخاطر انسولین هست یا چیز دیگه... بیشتر پیش عصبی و کم طاقتم و تپش قلب های بدی می گیرم.. همه اینها رو به دکترم گفتم ولی معتقده دو هفته بزنم و باز دوباره یک آزمایش بدم و بر اساس اون دوز دارو رو کم یا زیاد کنه... بین خودمون باشه آمپول زدن هم بلد نیستم و حسابی خودم رو کبود کردم...

همچنان مهمان دارم تا آخر این ماه هم خواهم داشت...اینه که زیاد نمی رسم بیام نت.. وقت های آزادم بقدری خسته ام که فقط دلم ولویی می خوادخندونکاز کار بیکار شدم ولی هنوز حجم کار هام کم نشدهخندونک روز های خوبی رو پشت سر گذاشتم...خدا رو برای لحظه لحظه اش شکر می کنم.. هر روز و هر شب برای دیدن و گذروندن این روز شاکر خدای مهربونم هستم... گاهی دلشوره بسراغم میاد که نکنه حالش خوب نباشه..نکنه مشکلی باشه و من ندونم... و هزار تا نکنه دیگه.. ولی سعی می کنم خودم رو مشغول کنم که به این چیز ها فکر نکنم.. خداوند نگهدار من و فرزند من است.. این ذکر لحظه به لحظه این روز های منه و بهم آرامش میده...

جمعه هفته پیش با مامان و همسری رفتیم و سرویس خوابت رو خریدیم... خیلی ساده و شیکه.. من کلا ساده دوست داشتم.. ولی با مامان و همسری سخت به تواافق رسیدیم... همسری که دنبال ماشین و کشتی و هواپیما بود.. مامانم هم مدل های خرسی و خرگوش و زرافه می پسندید.. خلاصه نجاتت دادم مامانی وگرنه تو نوجوانیت هم باید عکس پو و خر عاشقش رو بالای تختت تحمل می کردیخندونک سرویست خیلی ساده است و تقریبا همان مدلی هست که تو ذهنم بود... یه مدل تو چیلک بود که دقیقا همانی بود که می خواستم ولی 14 میلیون قیمتش بود... اصلا در هر شرایط مالی ای حاضر نبودم چنین عدد هایی هزینه کنم... حالا اگر بشه عکس  می گذارم از اتاقت که کامل بسه...

سفر نرفتیم.. اینها منو نمی برند مسافرت..گریه شمال که جاده بسته شد و سنگ ریزش کرد بعد هم همسری ترسید و گفت خطرناکه و زمستونه و سرده و خلاصه بهانه آورد.. از طرف دیگه چون هنوز مهمان داریم مامانم برای آخر آذر بلیط گرفته.. برای من هم گرفته بود ولی آذر ماه 7 منه و اجازه سفر بهم نمیدن.. اصلا توی فرودگاه جلوم رو می گیرن.. برای همین اون هم کنسل شد و نشد... و اینگونه شد که اینجانب خانه نشین خواهیم بود تا یه عالمه وقت دیگه.... یه موضوع دیگه اینکه مامانم وقتی نوه اش میاد نیستگریهگریه دلم می خواست باشه... ولی مجبوره که بره.. البته امیدوارم زمان تولدت طوری باشه که حداقل 1 هفته 10 روز تنها بمونم.. من مامانمو میخوامممممممممممممممممممممممم 

خب اینم حال این روز های من..دلم برای اینجا تنگ شده.. برای همتون دلم یک ذره شده.. می خونمتون و به یادتون هستم.

راستی یه سوال از مامان ها.. تکون هاتون چطوری بود.. یعنی می خوام بدونم مرتب تکون می خورده نی نی تو دلتون یا اینکه تو روز یکی دوبار حسش می کردین...؟!!!! نی نی سام من تو روز یکی دو بار بخصوص بعد غذا خوردن ها وول وولک میزنه.. طبیعیه؟! من همش دلم می خواد تکون بخوره آخه.. همسری هم هی میگه طبیعیه ولی من همش هی نگرانی میاد سراغم میشه مامان ها بیایین و برام بگین که چطوری بودین؟!!.

پسندها (3)

نظرات (12)

مامان رعنا
7 آبان 93 1:20
سلام آیداجون منم نی نیم خیلی کم تکون میخورد فقط صبح زودو شبا ولی الان نمیدونم چون تا رفتم به دکترگفتم ازاون روز دیگه خوب تکون خورد فک کنم ترسید ولی درکل فک کنم چون هرروز رشد داره لگداشم بیشتر میشه ولی نگران نباش دکترم گفت هنوز خیلی کوچولو هستند نباید زیاد توقع داشته باشیم ولی ازهفته 28حرکاتاشو کنترل کن منم که فعلا 26هفتمه ولی خدارو صکر خوب شده توام نگران نباش گلی
مامان آیدا
پاسخ
تکون هاشون امید میده .. من دو هفته از شما عقب ترم. تقریبا منم همین طوره تکون هاش گاهی بیشتر گاهی کمتر..نمی دونم باید تا چه حد باشه که.. یعنی الان کمه؟!! یا زیاده یا اندازه است.. دکترم رو تو هفته 28 ام می بینم باید حسابی ته توش رو در بیارم.. امیدوارم بقیه اش هم بخوشی و خوبی بگذره
سودابه
7 آبان 93 2:26
قربونه مامان قنديه خوشگلم بشم که همش هم دلشوره داره مبارک باشه سرويس خوابه نى نى سام ( نامدار باشه ايشالا ) عزيزم آخى الهييييي ... خودتو کبود کردى خب بده همسر بزنه . ايشالا با اومدن نى نى همه اين سختيها يادت ميره پرش رفته کمش مونده مسافرت هم حتما حکمتى توش بوده که جور نشده . حق هم دارى وقت زايمان مامانتو ميخواى ولى قوى باش تو خودت ديگه مامانه يه شاه پسرى توکل کن به خدا ايشالا به سلامتى و خيلى راحت فارغ ميشى هر کس جاى خودشه ولى عيب نداره مادر همسر و خواهر گليت هستن خدا رو شکر کمک خواستى منم هستم با کمال ميل در خدمتگذارى حاضرم مواظب خودت و جون باش
مامان آیدا
پاسخ
خدا نکنه مهربونم مرسی عزیزم.. همسری نیستش که سر کاره. من دو نوبت باید بزنم یکی قبل صبحانه و یکی قبل ناهار هر دو تاش هم همسرم خانه نیست.. بود هم نمی زد البته یعنی طاقت نداره ها غش می کنه مسافرت هم.. کپک زدم تو خانه ولی فعلا نمیشه کاریش کرد بنظرم حق دارند هوا سرده منم خیلی سریع سرما می خورم.. دیگه نمیشه به هیچی فکر نکرد الان نینی سام هم هست باید به اون هم فکر کنم عزیز دلمی خواهر مهربونم حالا دعا دعا می کنم که برنامه هامون با هم بخوره و مامانم باشه.. خخخ هر چند وقتی هم هست همش با هم دعوا می کنیم ولی اصلا انگار نباشه یه چیزی کمه
مامان فرخنده
7 آبان 93 7:54
سرويس خواب سام جون مبارك باشه عكسش را حتما بذار. اميدوارم شرايط مامانت طوري بشه كه بتونه براي بدنيا اومدن نوه گلش پيشت باشه چون خيلي اون موقع بيشتر از هرچيزي به مامانت نياز داري مامان قندي در مود تكون خوردنها باورت ميشه من تا اويل 7 ماهگي چيز خاصي حس نمي كردم فقط گاهي زير دلم مثل يه نبض ميزد وبه دكتر هم هي ميگفتم ميگفته طبيعي هستش بعضيها مخصوصا سر بچه اول ديرتر متوجه ميشند ولي بعد از 7 ماهگي جات خالي اينقدر مارا لگد بارون كرد كه به دكترم گفتم گفت بخاطر اينكه دخترت قد بلنده وقتي بدنيا اومد هم ماشاء الله قدبلند بود مثل همين حالا كه هي داره قد ميكشه پس آيدا جون زياد نگران نباش كاملا طبيعي هستش بذار بيشتر ني ني سام بخوابه چرا هي دوست داري بچه بيدار باشه بذار قشنگ جون بگيره عزيزززززززززززززم
مامان آیدا
پاسخ
یکم بخاطر مهمان هاون دیر داره میره و مجبوره که بره حتما.. منم امیدوارم که بتونه به موقع بر گرده جالبه کلا چقدر باشه نرماله؟!!تکون ها رو می گم.. الان فقط بعد از وعده های غذاییم موقع استراحت گاهی تکون هاش رو احساس می کنم.. اصلا نمی دونم کمه یا زیاده بعضی وقت ها کل یه روز هیچ تکونی نداره و شب قبل خواب حسابی جبران می کنه.. خلاصه با وجودیکه همه چیز خوبه و آزمایش ها هم نرماله ولی همش فکرم رو مشغول می کنه..
مامان رهام
7 آبان 93 9:01
به به مامان آیدای عزیز خیلی دلم برات تنگ شده آیدا جونم الهی من فدای سام عزیزم بشم اسمت مبارکت باشه عزیزکم، من با این اسم خیلییییی موافقم سرویس خواب نازگل پسر هم مبارکه، خیلی کار خوبی کردی ساده گرفتی، منم سرویس ساده دوست داشتم برای رهام، احساس می کردم این طرح دارا فقط برای نوزادی خوبن و نه حتی برای یک سالکی به بعد مامان قندی سام عزیز وقتی به دنیا بیاد حتما قدر این مادر فداکار رو خواهد دونست، ایشالا که بعد دو هفته دکتر بگه اصلا نیاز به انسولین نیست راستش یکم در مورد مسافرت رفتنت من هم نگران بودم، یعنی یاد اون روزای زمستون می یوفتم که همیشه مریض بودی و الان تو شرایط حساسی هستی عزیزم، چشم رو هم بزاری این 4 ماه هم می گذره و با هم می ریم امافت آیدا جونم در مورد تکون های سام عزیز: نی نی ها وقتی مادرشون بیداره، می خوابن و وقتی مادرا می خوان استراحت کنن کنن این فسقلیا بیدار می شن و به همین دلیله که وقتی به دنیا می یان، تو بغل و در حال راه رفتن راحتتر می خوابن یادته رهام رو می ذاشتم تو کالسکش و راه می بردمش که بخوابه البته بعد از غذا خوردن هم حسابی شیطونی می کنن چون مواد قندی بهشون می رسه و انرژی می گیرن در مورد تعداد تکون ها هم خیلی ذوم نکن آیدا جون، چون نگرانت می کنه، فقط اگه یه روزی احساس کردی که خیلی کم شده یا خدایی نکرده اصلا تکون نمی خوره، یه چیز شیرین بخور و به پهلوی چپت دراز بکش ، اگه تو یه رب 4 بار تکون خورد جای نگرانی نیست دیگه حساسیت تکون خوردنا از ماه 7 به بعده که مهمه، و دکترا از اون موقع به بعد روش زوم می کنن و ازت می پرسن که خوب تکون می خوره یا نه خیلی مراقب خودت و سام نازنینمون باش
مامان آیدا
پاسخ
عزیز دلمیمنم خیلی دلم تنگ شده برات... ..بیصبرانه منتظرم که بهار بشه با هم بریم امافت در مورد سرویس خواب اگر بدونی چی کشیدماز دست این بابای شیطون و بازیگوش و مامانم.. یکی اینور می رفت یکی اونور... عین بچه ها همش باید دستش رو می گرفتم.. این تخت های ماشین و هواپیما رو دیده بود می گفت برای خورمون از این ها بخریم خلاصه کلی خندیدم از دستش... تکون ها هم حق با توئه منم بعضی وقتها گیر می دم..من بیشتر تو حالت نشسته و بعد از غذا تکون هاش رو حس می کنم.. ولی دلم می خواد هی تکون بخوره... بعد هم کلا نزدیک رفتن به دکتر میشه یا بهتر بگم ۳ ۴ هفته که از چکاپ میگذره منو شور بر می داره.. خیلی دست خودم نیست این حالتم..همش میگم نکنه حالش بد باشه و من نفهمم و دیر برسم بهش... اما فعلا کاری ازم بر نمیاد.. مطمئنم پسرم قویه و امیدوارم بعد از این همه اتفاق که به اینجا رسیدم سلامت باشه.. انشاالله.. آخ آخ رهام لپ کشانی رو حسابی بجای من ببوسش دلم براش یک ذره شده منا خصوصی هم چسبید بابا رو از این به بعد گاهی می بینید اونجا.. قرار شد مشاورهاتون رو مشاوره کنه اتفاقا ازش پرسیدم خانم ...........ی رو دیدی گفت بودند چند تا خانم اونجا دقت نکردم همچین پدری دارم من
مامانِ عسل
7 آبان 93 9:49
فدای نی نی سام و مامان آیدای خوشگلش مبارک باشه خریدها انشاالله روزهای شادی را باهاشون بگذرونه در مورد تکون ها طبیعیه عزیزم خصوصاً شمام باید شیرینی کم بخوری آخه من یادمه هر وقت دلم میخواست تکوناش را احساس کنم با یه شکلات حل میشد و تکونهای اصلی از ماه هفت دیگه بود که لگد و ...... بوووووووووووووووووس
مامان آیدا
پاسخ
الهی من فدای مامان گلم بشم یعنی از دیشب که رمزدار رو خوندم دارم بال بال میزنم..ولی هر کار کردم نشد کامنت بگذارم نه دیشب و نه الان.. گوشیم هم خاموش بود ... وای وای بقدری خوشحال و هیجان زده ام که نگو... همش دلم از این رمزدار ها می خواد.. خیلی خیلی خیلی کیف کردم..و خوشحال شدم... مامانی از مامان دو قلو ها خبر داری... خیلی وقته که نیست... دلم براش خیلی تنگ شده
فافا
7 آبان 93 10:25
عزیزم قالب نمبارک . خیلی خوشحالم که روزهای خوبی رو میگذرونی و برات دعا میکنم سامی جون سالم بیاد توی بغلت . مبارک باشه خریدهای پسملی. عزیزم خیلی دوستت دارم و بی صبرانه منتظرم تا نی نی بیاد وما عکسهای خوشگلش رو ببینیم.
مامان آیدا
پاسخ
ممنون خاله فافای مهربونم آرزو می کنم بزودی زود شما هم این روز ها رو تجربه کنی..
سلام
7 آبان 93 13:20
سلام خانم یا خانم قندی منم یک مامان قندی بودم 20 روز پسرم به دنیا اومده تکونهای بچه توی ماه 7 زیاد میشه الان طبیعی که خیلی کم حرکت کنه بخصوص وقتی مامانا قندی باشن بچه ها کم تحرک تر میشن به خاطر قند ماماناشون بخصوص اگر انسولین میزنن بچه یه خورده بی حال میشه برای همین خیلی کم حرکت میکنه . در مورد انسولین یه نو سرنگ تزریقی هست شبیه ماژیک می مونه و تزریقش خیلی راحته دوز دارو تنظیم میکنی و دکمشو فشار میدی خودش به اندازه دوزش تزریق میکنه اگر از اونا بگیرین دیگه کمتر کبود میشین نگران نباش مامان منم از این نگرانیها داشتم اما تموم شد انشا الله شما هم به سلامتی تموم میشه استرس قند خون بالا می بره من روزهای اخر اینقدر استرس داشتم قندم نزدیک 300 شده بود دکتر محبور شد بجه رو 8 ماه خارج کنه . فقط ارامش داشته باشین همین .این روزها تموم میشه در پناه خدا باشید .
مامان آیدا
پاسخ
سلام مامانمهربان.. اول از همه تولد نورسیده مبارک.. بعد از اون هم خیلی خیلی بخاطر توضیحاتتون ممنونم.خیلی خیلی برام مفید و باعث آرامش بود..بازم ممنون
سوری
9 آبان 93 14:34
سلام عزیزم خوب شدسفرنرفتی مواظب خودت باش حالا این چندماه رو تحمل کن بعددیگه اصلافکرسفراز کله ات میپره. درضمن بامهمان داری هات خودتو اذیت نکنی مراقب باشیا مامان ایدا
مامان آیدا
پاسخ
سلام مهربانم..ممنون...سفر پاره ای از وجود منه ولی احتمالا حق با شما خواهد بود و از سرم خواهد افتاد
marzi
9 آبان 93 16:33
سلام آیدا جون. ایشاالله حال خودت و گل پسر خوب باشه. چشم بهم بزنی چندماه دیگه هم میگذره و این روزا خاطره میشه. مامان قندی مواظب خودت باش. خریدهاتون هم مبارکه. سفر نری بهتره. بذار این مدت بگذره بعد 3 تایی اینقدر برید بگردید که گل پسر مارکوپولو بشه. تکونهای نی نی مستدام.
مامان آیدا
پاسخ
سلام مامان مرضیه جون.ممنون ازت امیدوارم برای شما هم دوران بارداری خوبی باشه و عزیز دلت رو در آغوش بگیری
niloofar
11 آبان 93 17:46
به به مامان قندی جون. خوبی آیدایی؟؟ عزیزم نگران تکونهای این وروجک نباش. هنوز کوچیکه بیشتر روز و میخوابه. غذا که میخوری یه دفعه انرژی میگیره شروع میکنه به رقصیدن. ولی هرچی جلوتر بری بیشتر ناقلا میشه و تکون نکون میخوره. حتی دیگه تکون خوردنش منظم میشه. آیدا کاش یه گلوکومتر بگیری خودت تو خونه قندت و چک کنی. من با توجه به قندی که بعد هر وعده داشتم دوز انسولینم و تنظیم میکردم هیچ مشکلی هم نداشتم. نه سرم گیج میرفت نه قندم بالا میرفت. راستی سرویس خواب پسر جونت هم مبارک باشه. همینطور اسم قشنگی که براش انتخاب کردی. بووووسسس
مامان آیدا
پاسخ
عزیزمی خوبم نیلوفر جون..شما خوبی ارغوان گلی خوبه؟!!! راستش وقتی تکون میخوره آنقدر آرامش می گیرم که دلم می خواد مرتب یه چیزی بخورم تا نینی وول بزنه گلوکومتر دارم مرتب هم چک می کنم قندم رو ولی دکترم یه عدد مشخص داده ۴ واحد قبل صبحانه ۴ واحد قبل نهار بنظر من هم باید بر اساس قند دوز دارو معلوم بشه.. خیلی از دکترم راضی نیستم ولی فعلا عوض کردنش هم بنظرم منطقی نیست.. برای شما و فرشته خوشگل و لپ کشونیت
مامان رهام
14 آبان 93 10:40
سلام مامان آیدا جون، خوبی؟ سام عزیزم خوبه؟ همه چیز رو به راهه؟
مامان آیدا
پاسخ
سلام مامان گلی خوبم..خدا رو شکر... فعلا فقط چشمم به تکون های نینی هست تکون که بخوره من بهترم میشم شما خوبین رهام خوبه؟!!خیلی دل تنگتونم
فرزند صالح
14 آبان 93 15:14
مهمون داری تو بارداری؟؟ خدا بهت توان بده واقعا. صبر کن نی نی بیاد بعد باهم برید مسافرت ، تو این شرایط آب و هوا سفر خیلی جرات میخواد. ایشالا قندتم زودتر خوب بشه
مامان آیدا
پاسخ
مهمان هام خوبن. خودشون می پزند و می شورند. فقط بالاخره وقت صرف کردن باهاشون یا گردوندنشون منو خسته می کنه و الا که کمکم هم هستند. دیگه سفر هم عملا کنسل شد. ولی خیلی دلم سفر می خواست.حق با شماست هوا هم واقعا غیر قابل پیش بینی هست.... ممنونم دوست مهربونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد