سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

کودکانه

اولین ملاقات با نوید

1392/7/28 11:14
نویسنده : مامان آیدا
590 بازدید
اشتراک گذاری

صبح روز چهارشنبه ۱۶ مرداد با کلی دردسربرای مرخصی گرفتن هم خودم هم همسری شال و کلاه کردیم و رفتیم نوید.برای کسایی که بار اولشون هست هزینه ها و اطلاعات رو می نویسم که مثل من گرفتار نشن. اولش رفتیم پذیرش یک خانم جوانی ما رو دید .یک چک لیست بلندبالایی از اطلاعات من و همسری و سوابق درمان و... همه رو گرفتند.بعد هم گفتند باید یکسری آزمایش انجام بدیم که همه آنها رو توی همون کلنیک انجام می دادن.از ساعت ۷ صبح اول رفتیم تو نوبت سونوگرافی تا همسری بره قبض ها رو پرداخت کنه من تو نوبت نشستم.خیییییییلی شلوغ بود.یه عالمه خانم و آقا اونجا بودن و به اغراق می تونم بگم ۸۰ درصدشون هم از شهرستان های مختلف اومده بودن فقط برای اینکه بیان نوید. همسری که اومد دیدیم طول میکشه تو اون فاصله رفتیم آزمایش خون رو دادیم.دکترایی که عکس رنگی و تست قلب رو انجام میدادند تازه از ساعت ۱۱ میومدن برای همین ما باز نشستیم تا نوبت سونو بشه.آنقدر طول کشید که اسم منو برای عکس رنگی صدا زدن........گریهخیییییییلی درد داشت.خانم ها خودتون رو آماده کنین!!!!!!! من اولین نفر بودم یک خانمی هم منتظر بود که از کرمان آمده بود.خیلی بنده خدا هم می ترسید هم حدود14 سال بود به روش های مختلف درمان کرده بود و متاسفانه نشده بود برای همین خیلی نگران و ناامید بود.با اون که حرف می زدم دیگه ترس خودم یادم رفته بودنیشخند برای اینکه بیشتر استرس نداشته باشه هی میگفتم نگران نباش دکتره گفته سوزنی در کار نیست مثل سونو میمونه. ولی چشمتون روز بد نبینه خیلی درد داشت. توی اتاق آقای دکتری که عکس رنگی رو می انداخت پیرمردی کوتاه قد و خیلی مهربون بود.ازم اسمم رو پرسید واینکه چند ساله ازدواج کردم.بعد گفت چند تا بچه میخوای به خنده گفتم یه دو جین حالا از ترس داشتم میمردما!!!!! خلاصه تا این سوالا رو بکنه آنچنان سوزشی احساس کردم که نفسم بند اومد ولی سعی کردم حرکت نکنم زود تموم شه.حالا اون خانم کرمانیه هم تو اتاق داشت حاضر میشد و می خواستم داد نزنم که اون هم نترسه.خلاصه تموم شد دیگه  . رفتم بالا برای سونو تا رفتم نوبتم شد سونو رو هم انجام دادم ولی چون قبلش عکس رنگی گرفته بودم سونو هم درد داشت .

 

 

 

بعدش همسری تست اسپرم داد و من تست های کاردیو و قلب رو.تقریبا ساعت ۱۲ شده بود که ما همه کارامون تمام شد به ما گفتند ساعت ۲ بیام برای مطب وقت بگیرین و خود دکتر هم ساعت ۴ میاد. تو اون فاصله رفتیم ناهار خوردیم و برگشتیم وقت رو گرفتیم.بعدش توی ماشین یه استراحتی کردیم. پرستار به ما گفت که خیلی باید منتظر بشینیم چون دکتر اول بیمارای عمل شده اش رو میبینه و مابین شون مریض جدید ویزیت میکنه.من نفر اول لیست نوبت اولی هاش بودم.برای همین گفتن  زود میری داخل. سرساعت رفتیم مطب!!!! البته مطب که چه عرض کنم ترمینال اتوبوس بودددددد.شلوغ با یکسری آشنا بودم از صبح با هم اینطرف و اونطرف میرفتیم. خیلی شلوغ بود. من هنوز تست نوار قلبم روانجام نداده بودم.منشی اسمم روصدا زدب عد از ۲ ساعت خوشحال که میریم داخل بهم گفت برو دکتر نوار قلبت اومده. تا برم و بیام همسرم گفت که صدات کردن. به منشی گفتم که خودتون منو فرستادید برای قلب که گفت بشین بعدی صدات می کنم. من تاساعت۸ شب اونجا نشستم و آخرش هم پرستار گفت ااااشتباه کردم اسمت رو خط زدم.حالا من با چشمای سفید فقط نگاهش کردم. دکتررو که دیدم همه اینا یادم رفت. دکتر مرد میانسال با چهره خیلی خیلی مثبت بود پرونده رو که باز میکرد یه بسم الله خیلی قشنگ می گفت که آدم کیف میکرد.به من گفت که PCO هستم و به همسرم هم نگاهی کرد و با خنده گفت شما تعداد اسپرم هات خوبه ولی حرکتش مثل لشکر شکست خورده صدام می مونه.بعد هم به من گفت باید لاپراسکوپی انجام بدم.شاید ما دکتر رو ۵ دقیقه هم ندیدیم ولی همه روز سخت پشت سرمون انگار یه تفرح سازنده شد برامون.

هزینه های آزمایش ها رو توی پست بعدی می نویسم براتون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد