سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

کودکانه

کلینیک نوید

1392/7/28 14:47
نویسنده : مامان آیدا
969 بازدید
اشتراک گذاری

صبح روز بعد همسری رفت مدارک بیم رو گرفت از کیلینیک و برای بعد از ظهرش هم از دکتر وقت گرفت. بعد از ظهر رفتیم  مطب خدا رو شکر خیلی معطل نشدیم. همه خانم هایی رو که با هم روز قبل بودیم رو دیدم همشون خوب بودن خدا رو شکر!! یکیشون به من گفت من مونده بوده تو اون وضعیت تو چه انرژی داشتی همه مارو ساپورت می کردی.اون خانم کرمانی هم می گفت من تو اون حال بد حواسم به خودم هم نبود اینقدر تو مثبت بودی که آدم یادش می رفت سرم دستشه و سرش داره منفجر میشه!!! راستش خوشحال شدم که تونسته بودم بخندونمشون. برای خودم هم خیلی تاثیر داشت و باعث شده بود گذر زمان یادم بره!!!

خلاصه دکتر رو دیدیم .دکتر راضی بود از عمل. کمی فضای رحم را باز کرده بود و چسبندگی جزئی لوله فالوپ هم با فشار جوهر خود به خود باز شده بود.دکتر به ما گفت تو این سن پیشنهاد میکنم زیفت انجام بدید. کلی اونجا با همسری کشمکش داشتیم که چکار باید بکنیم؟!!! آخه عمل 25 روز استراحت مطلق داره و من کار می کنم و نباید الان کارم رو از دست بدم.یه جورایی نمی خوام هم از دست بدم!! ولی با لاخره تصمیم گرفتیم و همسرم رفت دارو هامو بگیره.

به قول نیلوفر جون "اونجا بود که فهمیدم یه نیم خط تجویز پزشک چه معنی خطرناکی میتونه داشته باشه!!"

همسرم با یه گونی دارو برگشت.هزینه این سری دارو هام شد 2400000 تومان گه شامل سیپرو و دکاپتیل،گونال F،منوپیور  و یه عالمه آمپول دیگه بود.خانم ماما دستور مصرفشون داد. قرار شد از شروع پری دارو ها مو شروع کنم.ما هم با یه عالمه آرزو رفتیم خونه و منتظ که کی پری تشریف میارن.

سعی میکنم جدول دارو هام رو تو پست بعدی بذارم که شاید بدرد بعضی ها بخوره!!!

اما پری تشریف نیاوردن!!!!! خیلی روز های بدی بود!!آرزو می کردم این وبلاگ رو اون موقع ها ایجاد می کردم تا یکم از بار  غصه هام کمتر بشه.یه کوچولو حالت های افسردگی چاشنی انتظار شروع درمان شده بود و واقعا روز های بدی رو پشت سر گذاشتم. همسری خیلی تو اون روزا به دادم رسید. خیلی زیاد کمک اون من رو از بحران درآورد.

بالاخره مجبور شدم دوباره برم پیش کشاف!!!چون با تلفن جوابمو نمی دادن!! منم رفتم و وقت گرفتم!! جای عمل لاپراسکوپی هم روی شکمم دونه های قرمز زده بود و خارش داشت. خلاصه دکتر رو ندیدم ولی یکی از ماما ها من رو دید هم دونه هارو تشخیص داد حساسیت به بتادین بوده و بعد هم برای  پری پروژسترون تجویز کرد که بزنم.

بعد از آمپول ها 1 هفته طول کشید تا با کلی ناز تشریف آوردن. خیلی با خودم کلنجار رفته بودم که به رئیسم بگم مرخصی رو یا صبر کنم!! همون روز با کلی دست دست کردن خلاصه رفتم و بهش گفتم.خوشحال شدم که حتی مکث هم نکرد برای اینکه بگه شما با خیال راحت درمان رو شروع کن!!  یه کمی رفت سراغ اینکه مشغله اینجا و همکارم زیاد میشه در نبود من ولی خدا رو شکر در جریان قرار گرفت. چون دقیقا روز بعدش بخاطر همه این استرس ها و البته خونریزی شدیدی که داشتم تو شرکت از حال رفتم و کارم به سرم رسید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مژگان
29 مهر 92 11:25
آیدای عزیز، از خوندن مطالبت واقعا لذت بردم ، پر از احساس شیرین مادری، مهربونی و فداکاری بود

امیدورام به زودی خبرهای خوبی بشنوم و عکس فرشته کوچولوت رو تو این صفحه ببینم


مرسیییییییییییییییییییی عزیزم. به امید3 4 ماه دیگه که پسر خوشگلت رو در آغوش می کشی. منم کلی ذوق می کنم.
دوسستتت دارم مزگان جونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد