سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

کودکانه

آخر قصه زیفت من

1392/10/21 11:26
نویسنده : مامان آیدا
667 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره تو رفتی!!!

. قلبم با تو بزرگترین دوگانگی زندگیش رو تجربه کرد. همه وجودم میخواست بمونی  و بزرگ بشی و بیای در آغوشم. با همه وجودم میخواستم همه عشقم و بپا هات بریزم.الان داشتم به این فکر می کردم که اگر  راهت رو گم نمی کردی الان دو ماهت هم تموم شده بود. من دو ماه تو رو داشتم و تو از وجودم تغذیه می کردی و عجیب این بود که میون اون همه التماس برای خواستن و موندن تو, من میخواستم که نباشی!!!!!!!  این مدت همه جسمم بین خواستن و نخواستن تو تکه و پاره شد. همه احساسم رو وسط گذاشته بودم.تمام فکر و ذکرم تو بودی.غیر از تو و حضورت هیچ چیز نه میخواستم و نه می دیدم. از اون همه احساس که وجود داشت  دیگه نه ذره ای باقی مونده و نه تو برام موندی. قلبم حیرانی بودن و نبودن,خواستن و نخواستنت رو تجربه میکنه.!!!!! 

حالا تو رفتی و سند رفتنت رو امروز در دستم گرفتم.  به هر کسی خبر رفتنت رو میدم,با تمام وجودش خوشحال میشه و به من میگه:خدا رو شکرررررر ,خلاص شدی از اون همه درد!!!!!!!! همه با چشمان  شاد من رو  در شادی رفتن تو همراهی می کنند. ولیی عجبا که من شاد نیستم از رفتن تو؟!!!!!  هنوز امیدوارم ,هنوز به رحمت بی انتهایش امیدوارم,ولی از رفتن تو,...... نه خوشنود نیستم. غمگین هم نیستم.

.می دونم تو روزی بر می گردی.و برای همیشه قلبم رو از آن خودت می کنی. فقط تا اون روز قلبم وفادارانه غمگین نبودنت باقی خواهد موند. بمون و با فرشته ها باش.ولی قول بده که روزی...... یه روزی دوباره بر می گردی..... خدا پشت و پناهت....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

ادی
15 دی 92 22:48
برمیگرده عزیزم. مطمئن باش. این بار میاد و میمونه برای همیشه برات.مطمئن باش
مامان آیدا
پاسخ
ایشالله
مهتاب
15 دی 92 23:07
ایدا جونم ناراحت نباش منم روزی که نی نیم از پیشم رفت و کورتاژ شدم همین حس را داشتم یه چیزی بین داشتن و نداشتن تا یک ماه فکر میکردم نی نی هست و رفتنش یه خیال بوده ولی ..... این که از اون وضعیت خلاص شدی یعنی یه قدم نزدیکتر شدی به داشتن دوباره اش . من روزی که فهمیدم باید سقط کنم همه اش میخواستم زودتر سقط بشه تا شاید اینجوری زودتر دوباره بتونم داشته باشمش الانم توکلم به خداست انشالله واسه تو بهترین ها اتفاق بیفته
مامان آیدا
پاسخ
ایشاالله زود زود کوچولوی نازت رو در آغوش می گیری عزیزم
mona
15 دی 92 23:12
عزیزم نمیدونم چی بگم
سودابه
16 دی 92 0:57
مامان سهند و سپهر
16 دی 92 9:30
وای عزیزم . بالاخره از مامان مهربونش دل کند. ولی رفت که با قوه بیشتری برگرده . مطمئنم اینبار دقیق تر و محکم تر میاد و سر جای اصلیش مامانشو میچسبه و دیگه هم رها نمی کنه . می بوسمت آیدا جون . شاد و امیدوار باش
مامان آیدا
پاسخ
آمین مرسی گلم.مرسی که هستی
نیلوفر
16 دی 92 10:07
ایدا باید خدارو شکر کرد که مشکل دیگه پیش نیومد. عزیزم تو سن و سالی نداری. خدا هم خیلی بزرگه. حتما حتما مامان میشی. فقط قرار شد یه مدت به خودت استراحت بدی. موفق باشی عزیزم.
مامان آیدا
پاسخ
واقعا خدا رو شکر می بینم دوستانی رو که یه لوله شو نو هم یادگاری با خودش برده نی نی. من خوش شانسم که زود فهمیدن!! در مورد سن هم 14 سال و چند ماه که چیزی نیست!! وقت هست هنوز!!
UBSCnyydDESsMdPJZxeW9e7REmmOfL9iLyEoOOx3hfM.
17 دی 92 18:22
خخخخخخخخخخخخ 14 سال و 400 ماه نباشه یه وقت؟؟؟
مامان آیدا
پاسخ
یه چیزی تو همون مایه ها که گفتی نیلوفر ID نو مبارک
مامان سهند و سپهر
18 دی 92 8:22
عزیزم خوبی؟خوشی؟
مامان آیدا
پاسخ
سلام
مامانِ عسل
18 دی 92 8:51
اینکه رفته ناراحت کنندست ولی خوشحال باش که یه فرشته کوچولو سالهای خیلی دور دم در بهشت منتظر شماست...
مامان آیدا
پاسخ
همینطوره. یکی هست که اونجا به استقبالم بیادو من تنها نباشم
مامان فرخنده
18 دی 92 8:53
آيدا جون من از خواننده هاي خاموشت بودم بيشتر نوشته هات رو خوندم البته اونهايي كه بدون رمز بودند الان هم خيلي خوشحالم كه خلاصه ني ني رفت چون خيلي داشتي اذيت مي شدي اميدوارم زود زود زود ني ني بياد توي دلت از قديم گفتند چيز خوب دير به عمل مياد پس ناراحت نباش من وتو از حكمت اينكار هيچي نميدونيم خدا خودش بهتر ميدونه وصلاح بنده اش را ميخواد پس به لطف و كرم خدا اميدوار باش حتما خيري بوده
مامان آیدا
پاسخ
ممنون عزیزم. لطف کردی. حق با شماست.من سالهاست که راضی به رضای حقم. هر چه تقریر کرده باشه،تقدیر میشه برام. من راضیم به تقدیر و سرنوشت. آرزو می کنم خدای مهربون هر آنچه خواسته تونه،در تقدیر و به خیر و صلاحتون قرار بده.
مژگان
18 دی 92 11:47
عزیزم می فهمم چقدر غصه داری مطمئن باش که این کوچولوی نازنین دوباره می یاد پیشت این مدت یه فرصتیه که بدنت رو حسابی آماده اومدنش کنی راستی این عکسی که از بچگیای خودت گذاشتی خیلی با مزه است کاملا معلومه که خودتی ، فقط الان چهره ات کمی جا افتاده شده
مامان آیدا
پاسخ
پیر شدیم خواههههرررر
مامان سهند و سپهر
18 دی 92 13:23
عزیزم عکست محشرهههههههههههههههه الهی چه نگاه معصومانه و پاکی ایشالا یه نینی تپلی ناز مثل خودت نصیبت میشه و عکسهای خوشگلشو برامون میذاری می بوسمت و از حضورت ممنونم
مامان آیدا
پاسخ
قربان شما به نگاه معصومانه نگاه نکن. از مامانم بپرسی بهت میگه چقدر معصوم و مظلوم بودم!!!
سکوت
18 دی 92 16:58
سلام عزیزم نمیدونم چی بگم... مرسی که اومدی پیشم.تا جایی که خوندمت کلی غصه خوردم..... انشاالله زودی خبرای خوش بهم بدیم
مامان آیدا
پاسخ
سلام گلم.مرسی که بهم سر زدی.خوشحال میشم و با افتخار لینک شدین. به امید روزای خوب و خبر هایی خوبتر
مامان سهند و سپهر
19 دی 92 7:39
باشه عزیزم هرجور که دوست داری. راستی خب برای همین ساعت کار طولانی هست که به خیلی کارها نمیرسی دیگه
مامان آیدا
پاسخ
متاسفانه همین جوره مسولیتم هم زیاده تو شرکت نمیشه زود بیام.برای همین عمده کارام رو پنجشنبه و جمعه میکنم.یعنی وقت دیگهای نمی مونه برام.
مامان فرزانه
20 دی 92 0:57
ای جان نمیدونم چی بگم آدم تو کارای خدا میمونه ایشالله هرچی سلاحته جلوی روت بذاره
مامان آیدا
پاسخ
الهییی آمییییین.برای همه انشاالله
مامانِ عسل
21 دی 92 12:30
راست میگه مامان دوقلوها عکست خیلی نازه و نگاهت معصومانه... نگاه نی نی جونت همین باشه الهی
مامان آیدا
پاسخ
ممنون مامان مهربون
مامان سهند و سپهر
21 دی 92 12:46
مامان آیدا
پاسخ
عزیز دلمی.
نیلوفر
21 دی 92 13:08
آیدا جون بازم ضرری نداره که زنگ بزن بیمارستان وقت بگیر. هم بهت نزدیکه هم تا دوماه دیگه وقت نداره. تااونموقع هم جای مرخصی هات پر شده
مامان آیدا
پاسخ
اتفاقا 10 دقیقه پیش زنگ زدم.!!! 28 فروردین. گفت وقت ها پره مرسی مهربونم. مرسی که هستی
سودابه
21 دی 92 13:18
عزیزم تو چطوری ؟ خوبی ؟
مامان آیدا
پاسخ
شکرر!! هستیمروزمرگی هامو میشمرم
مامانِ عسل
21 دی 92 14:15
ای نعمت باطنی عالم مهدی وی نور دل نبی خاتم، مهدی تکمیل نموده رب به تو نعمت ها ای نعمت جاری دمادم ، مهدی * سالروز آغاز امامت و ولایت گل سرسبد عالم هستی، تبریک و تهنیت *
marzi
7 بهمن 92 11:38
وای عزیزم پس تو هم مثل محیا شدی؟؟؟!!! نگران نباش. ایشاالله دفعه دیگه نی نی شیطون میره اونجایی که باید و دیگه مامانش رو اذیت نمیکنه.
مامان آیدا
پاسخ
الهی بمیرم محیا که طفلک خیلی عذاب کشید من همیشه مست اون همه ایمان و اعتقادشم به خدا!! من رو زود فهمیدن و کارم به جراحی و بریدن لوله نکشید. خدا رو شکر بسختی ولی بالاخره دفع شد خودش.
به تو ربطی نداره دیو
10 اسفند 92 16:02
خدا کنه بش نرسییییییییییییییییییییییییییییییییییی ارزو میکنم
مامان آیدا
پاسخ
چرا؟!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد