جسم عزیز،...
جسم عزیز سلام
سلام چشم های هوسران،که هر تصویر و یا کودکی را می بینید سه سوت به من مخابره می کنید و من رو هواییه داشتنش می کنید.
سلام گوشهای دانا، که هر صدایی را که می شنوید به من منتقل می کنید تا بدانیم و بشنوم تجربیات بزرگ تر هامو برای عزیز داشتن فرشته آسمونیم.
سلام دستهای کم توان من،تا سال آینده شما محل امن مهمان من خواهید بود.
سلام ششهای من،از شما سخت کار کشیدم توی این کثیفی و آلودگی،گاه گاهی چشمهای هوسرانم مرا مجبور کرده اند به شما آسیب بزنم با دود.دیگر اما هواسم به شما هست،قدر دان مهمانم باشید که دود دوست ندارد.از شما هم ممنوم.
سلام معده،سلام کبد!! شرمنده ام!!طاقت داشته باشید. می دانم زیر شلاق قرصها و آمپول ها چه بلایی به سرتان آمده. صبور باشید یاریم کنید تا وقتی مهمانم می آید همانطور باشد که باید.سخت گرفته ام به شما مرا ببخشید.جز شما کسی نمی تواند یاریم دهد.تاب بیاورید کم مانده!!
سلام پا ها.گاه گاهی به زندگی بدون شما می اندیشم و لرزه بر اندامم می افتد. بمانید و مرا به جلو هدایت کنید.که در این راه شماهم زجرها کشیدید.
سلام رحم مهربان!! مهربانم به من بگو آماده ای؟! من مهمان دارم. از آسمان یه تیکه از رحمت خدا نه ماه مهمان توست. همه دوستانت به خصوص معده و روده ها دارند بسختی کار می کنند و زجر می کشند تا مامن امنی برای مهمان من باشی.یادت باشد که همه چیز آماده باشد.یادت باشد این همه رنج دوستانت را فقط و فقط تو می توانی جبران کنی.
به مغز گفته ام هر چه خواست مهمانم باید مهیا شود برایش.هر غذایی خواست به بدهان بگوید و به معده.آرامش خواست به قلب بگوید و به رگها!!اکسیژن خواست به ششها اضافه کاری بدهید. باشد که فقط میهمانم آرام بگیرد در من. محبت را اما من خودم به او می دهم!! با دستهایم نوازشش می کنم با لبهایم لالایی می خوانم با هر نفسمم عشق را فرو می دهم!!
جسم عزیز !! من شرمنده شمایم!! کمی و فقط کمی دیگر تاب بیاور تا من به بزرگترین آرزویم برسم. نگو خود خواهم!! قول می دهم براتان جبران کنم.فقط طاقت بیاورید. اهالی به معده ام یاری برسانید تا طاقت بیاورد.
مغز عزیز به اعصاب بگو درد را گزارش ندهند!!به چشم ها بگو فعلا هیچ چیز نبینند.به گوشها بگو هر چه را مشنوند اطلاع ندهند.فقط خوبهایش را دستور کار قرار بده.به قلب بگو بزند و بزند و بزند بچه ها خون تازه می خواهند. خسته اند به انگیزه و غذای خوب احتیاج دارند. به همه بگو من همه تلاششان را می بینم به آنها بگو شرمنده شان هستم نمی دانم در دنیای دیگر چگونه جواب خواهم داد. این همه عذاب را بنام کدامین بهانه بر آنها وارد می کنم؟!! خدایا بگو مرا ببخشند چه کنم دلم عشق مادرانه اش بیداد می کند باید مهمانم بیاید. مغز عزیز به چشم بگو فقط و فقط الان اشک بیاید!!! شاید که آرام گیرد همه جسم تکه تکه شده من!