ایستاده بر افق
عزیز دلم ۷ ماهمون تمام شد و رفتیم تو ماه ۸... به حساب سونو داپلر ۵۳ روز دیگه مونده... حدود ۸ هفته....۸ هفته خیلی زیاده مامانی از وقتی لوازم اتاقت اومده صبر کردن برام سختتر شده... عزیز دلم تکون هات خیلی محکم شده.. از روی شکم کاملا دیده میشه... هنوز هم کم تحرکی ولی وقتی هم که حرکت داری بقدری شدیده که نفس مامانی رو بند میاری.... یک هفته ای بود که خیلی دلم درد می کرد ولی کمر دردم خیلی کم شده بود... ۳ شنبه رفتم سونو داپلر... بابایی هم به زحمت مرخصی گرفت و اومد که روی ماهت رو ببینه... خوب نفس من اولا که به بابا رخ نشان ندادی .. یعنی دکتر گفت جهت قرار گرفتنت روی دو پا هست.. برای همین هم من این همه دل درد داشتم... اصطلاحا بریج هستی یعنی روی دو پاهات نشستی.. در نتیجه فشار روی کمر من کم شده و در عوض به مثانه و دستگاه تنفسیم داره فشار میاد...برای همین بود که این شبها اینقدر ناراحت بودم و اصلا نمی تونستم بخوابم... باز هم ممنونم که نگران کمر مامانیت هستی.. من خوبم عزیزم.. دکترها همه انگشت به دهان مونده اند... هنوز نامه دکترم که بدون تاریخ بستری بودنم رو نوشته توی کمده... اونم برای این بود که اگر زمانی در دسترس نبود و من احساس لمسی کردم بدوناینکه دنبالش بگردیم من رو بستری کنند تا برسه بهم ولی بلطف خدای قشنگم خیلی خوبم... گاهی کمر درد های ناگهانی نفسم رو بند میاره ولی خیلی خوبم خدا رو شکر... مطمئنم خدا خودش حواسشش بهم اصلاو این معجزه اش کامل خواهد شد... همین که شما مرتب اون تو جهتت رو عوض می کنی که به من فشار نیاد یه معجزه نیست؟!!!! به امید خدا این دو ماه هم تمام میشه و من روی ماهت رو می بینم.... خیلی خیلی بی تابم نفسم...هزاران آرزو برات دارم... هزاران فکر برای بودنت دارم.... اعتراف می کنم هزاران ترس تو دلم لونه کرده... اگر نتونم امانت خدا رو خوب نگهداری کنم.. درست تربیت کنم.. اگر مسئولیتی که به دوشمه رو از پسش بر نیام... خیلی فکر های مختلف توی سرمه وکمی گیجم... آدم خوبی باش مامانی باشه....
الان ۱۵۰۰ وزن داری و قدت حدود ۴۱ سانته... دکتر گفت بخاطر انسولین انتظار میره که وزنت حسابی خوب باشه.....خدا رو شکر سلامتی...و مشکلی نیست.... آزمایش هام هم خوب بودند.. قندم روی ۸۰ تنظیم شده و تیروئیدم هم کاملا کنترل شده.... هنوزم دکتر بهم آهن نداد و میگه که آهن خونت کاملا کافیه...خدا رو شکر....
مامانم هم تقریبا ۱ ماه دیگه بر می گرده و خدا رو شکر فکر کنم پیشمه وقتی شما میای... خیییلی خوشحالممم.. خدا رو شکر همه چی ظاهرا خوبه... بگذریم از حال روحی من که داغونه ولی واقعا همه چیز به لطف خدای قشنگم مرتبه...
پرده اتاقت حاضر بشه عکس می گذارم عزیزم.. دعا کن حوصله کنم و بشینم پشت چرخ