بستری در بیمارستان
الان که دارم اینو می نویسم یه وز سخت رو پشت سر گذاشتم و ظاهرا روز های سخت تری در انتظارمه.. با موبایلم... شاید زمان نباشه خیلی خلاصه می نویسم.. دیروز صبح رفتم nst از شب قبلش سرم خیلی درد می کرد. تست خیلی طول کشید ولی نتیجه اش خوب بود .. تست هپ بخاطر تکون های شما هی قلبت از زیر دستگاه تکون می خورد و نمی تونست توار رو بگیره... بعد که تست رو دادم به مامای بخش گفتم که سرم درد می کنه.. اونم برام آز ادرار نوشت.. بعد با وجودیکه نتیجه پروتئنن نشون نمی داد دکتر عارفی تشخیص مصمومیت بارداری داد و آز کامل خون برام تجویز کرد... آز خون آنزیم های کبدیمو خیلی بالا نشون داد.. دکتر گفت برومتخصص گوارش حتما چک بشی... اینا همه شد از ساعت 8 تا 8 شب.. متخصص هم یه سونو کبد اورژانسی نوشت و گفت باید بسنری بشی... کبدت کلستاس هست و حیلی خطرناکه... ولی گفت باید بری بیمارستان شریعتی که گوارش هم داره.. خلاصه چشمتون روز بد نبینه همسری هم ترسووو داشت منو بزور می کرد تو اون بیمارستان.. وای حالا سر فرصت این پست رو کامل می کنم.. خیلی بد بود.. تا وارد هم شدم دکترش چکم کرد و اورژانس گفتند باید بستری بشم. اما یه کاغذ دادند که امضا کنیم که ما بخش مراقبت از نوزاد مداریم اگر زایمانت زودتر از موعد بشه ما مسءولیت نوزاد رو قبول نمی کنیم.. چون نوزاد نترسه و ما دستگاه براش نداریم... دیگه پنم امضا نکردم.. و اومدم بیرون... همسری هم اصرار اونجا هم می گفتند نمی گذاریم بری وضعیتت خطرناکه و باید تحت نظر باشی.. خلاصه به هر نحوی بود اومدم بیرون و برگشتم بهمن... ساعت 11 شب بود.. بهمن هم می گفت دکتر گوارش باید بستری کنه.. دکتر گوارش هم می گفت برو شریعتی.. بلوک زایمان هم می گفت که دکتر عارفی رو پیداش نمی کنیم برو شریعتی.. منم گریه که نمیرم شریعتی... اونها هم زنگ نمیزدند به عارفی.... خلاصه بالاخره اشک های من فشارمو برد بالا و فشارم که رفت بالا بالاخره دکتر کشیک زنگ زد به عارفی.. او هم که از صبح در جریان بود..فقط بهش نگفته بودند که دکتر داخلی منو داشته می فرستاده خراب شده شریعتی... دستور بستری سریع داد.. اما بعدش با خودم صحبت کرد و علایممم رو چک کرد و چون ساعت حدود 12 بود به این نتیجه رسیدیم که من تا صبح قطعا نمی میرم اگر بیمترستان نباشم... اعصابم هم خورد بود و خیلی خسته بودم.. خلاصه به این ترتیب ما برگشتیم خانه تا چند ساعت دیگه میرم بیمارستان که بستری بشم و ببینند چرا و آیا ما مصمومیت بارداری گرفتیم و غیره.. ولی حال من و نی نی خوبه و اصلا هم شبیه مصموم ها نیستیم.از غلط های بیشمار املایی پوزش می طلبم.. با موباییل خیلی سخته بعدا میام مفصل پیشتون.. برام دعا کنین زود تر بیام خونه