سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

کودکانه

هفته ۳۵

1393/10/20 19:05
نویسنده : مامان آیدا
676 بازدید
اشتراک گذاری

هوراااااا.. این هفته تمام بشه خیال من راحت میشه که شما تو دستگاه نمیریقلب  ۵ شنبه جواب آز رو بردم دکتر کبد دید... آنزیمها هنوز خیلی بالا هستند.. دکتر باز یک نامه نوشت برای عارفی که از نظر او در اولین زمان ممکن باید بارداری ختم بشه... اما در هر صورت وضعیت من تحت کنترل هست و آنزیمها هر هفته کنترل میشوند..... نامه امروز بردم مطب دکتر... اول از همه بگم که به خیال خام خودم که هر چه زودتر برم زودتر میرم داخل ساعت ۷.۳۰ مطب دکتر بودم... از شانس زیبای بنده دکتر امروز ساعت ۱۱.۳۰ تازه اومد مطب و ساعت حدود ۱۲.۳۰ منو دید... ۵ ساعت اونجا خشک شدم...خیلی دیگه سختمه یکجا نشستن... نامه رو به دکتر دادم با اکراه البته!!!! دکتر آزمایش رو دید و سونو هم انجام داد بعد علائممرو چک کرد... در نهایت گفت که اگر مجبور باشیم هفته دیگه سزارین می کنیم ولی ممکنه بچه بره تو دستگاه.. بعد دفترش رو باز کرد تا وقت عمل رو بهم بده... اما من خیلی ناراحت بودم.از دکتر پرسیدم که کی زمان مناسب هست که بچه کاملا رسیده باشه و مشکل دستگاه براش پیش نیاد.. دکتر گفت هفته ۳۷ یعنی با این هفته میشه ۳ هفته دیگه.. که ۳۷ تمام بشه.. بعد گفت البته خود هفته ۳۷ هم خوبه فقط کم وزنه بچه...  دلم رو به دریا زدم و گفتم دکتر من علائم  کبد چرب رو ندارم و فقط آنزیمها بالاست که اون هم فعلا روی ۱۹۰ ثابت مونده... اگر شما هم صلاح بدونید من هر هفته چک بشم و تا جایی که بشه نگه داریمش... هر زمان که خیلی خطرناک شد سزارین کنیمش... دکتر هم تایید کرد ولی گفت من خیلی شلوغه سرم امکان  استند بای بودن ندارم.. اگر بهر دلیل تو زمانهای خاص یکدفعه مجبور بشیم سزارین کنیم ممکنه من نباشم...ته دلم بهم میگه هیچی نمیشه و این ۳ هفته هم طی میشه ولی خوب ریسک نبودن دکتر رو هم باید بپذیرم... به هر حال قرار شد دوباره هفته دیگه ببینمش...  اینطوری خیالم راحت تره.. تحمل دیدن  تو دستگاه بودن بچه رو ندارم.. یا خدای نکرده مشکل تنفسی داشته باشه...  تحمل می کنم... میمونم شرایطم سخته ولی ۳ هفته چیزی نیست در مقابل اینهمه زمان و این همه سختی... خدای مهربونی که تا الان کنارم بوده کمکم می کنه.. آخر این هفته وارد ۹ ماه میشم.. من الان باید استراحت مطلق می بودم بخاطر کمرم و روی ویلچر می نشستم ولی یک روز در میان با ماشین خودم میرم و بر می گردم.. من الان باید  بخاطر قند بستری می بودم ولی با دوز خیلی کمی انسولین تحت کنترلم.... من ۳ هفته پیش باید بخاطر کبد چرب سزارین میشدم ولی هنوز همه با شک یک روز دیگه بهمون وقت میدن...من طبق گفته خانم دکتر الان باید مشکل فشار خون میداشتم... ولی فشارم حتی از نرمال کمی پایین تره. من ماه سوم بارداریم بعد از اون همه بلایی که سر خودم آورده بودم و خونریزی که داشتم باید این گل پسر رو از دست میدادم ولی خدا رو شکر هنوز قلب کوچیکش داره میزنه و با همه مشکلات قند و کم تحرکی که همه میگفتن قند میاره.. مثل توپ فوتبال شکمم من رو چپ و راست می کنه و با دستگاه نوار قلبی که هفته ای دوبار به من وصل میشه قایم باشک بازی می کنه..اونقدر که پرستار با دست دستگاه رو دنبال صدای قلبش میکشونه و به دقیقه نمی کشه که جاش تغییر کرده...من الان باید تو راهروهای بخش ناباروری نگران برگه های فریز جنین و یا تعداد فولیکول هام رو بدست می گرفتم به امید اینکه شاید  اینبار آخرین بار ivf من با شه ولی به لطف همون بالایی بطرز غریبی طبیعی یه قلب کوچولو درونم به تپش در اومد.. من دوست دارم به اینهابگم معجزه... من اعتقاد دارم همه اینها معجزه خدای مهربونمه.... شما هر چی دوست دارید اسمش رو بگذارید.. انسان برای حس کردن حضور خدا در کنارش دلیل و برهان نمی خواد چشم بینا می خواد و کمی دقت... هر روز دارم دست خدا رو تو زندگیمون می بینیم...معجزه هم لازم نداریم... اما وقتی پیش میاد و مدام می بینی  فقط کافیه چشم هات رو باز کنی و این همه لطف رو ببینه و قدردان باشی...هر روز داره تو زندگی همه ما معجزه پیش میاد ما فقط بحساب روزمرگی خاکستری دنیا رو کنار نمیزنیم که ببینیمششش...  من میدونم که این معجزه زندگی من ادامه داره.. یه انسان جدید داره به این دنیا بیاد و هر زمان که خدا مقدر کنه زمینی خواهد شد..من به خودم اجازه دخالت تو تقدیر الهی یک انسان رو نمی دم..

.هورا مامانم اومد... وای وای یعنی بقدری  وسایل و لباس های سام قشنگه و همه چیز کوچولو و دوست داشتنیه... از دیروز مرتب لباس هاش رو می ریزم بیرون و نگاه می کنم ولی سیر نمیشم... اتاقش هم دیگه آماده شده.. پرده هاش رو هم تمام کردم ولی همسری باید بزنه.. احتمالا آخر هفته میشه...فردا مامانم میاد تا وسایلی که آوردن رو بچینیم دیگه کامل کامل شده همه چیز و منتظر قدمهای کوچولوی شماست که تشریف بیارید... مامانی خوب رشدکنو تپل شو.. سالم بمون که همه خواسته ام از خدا سلامتیت در درجه اول و سرنوشت خوب در درجه دوم برای توئه... خدا هم به من برای این ۳ هفته صبر بده که بتونم برای بودنت و خوب بودنت تلاش کنم...انشاالله

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (14)

مهربوون
20 دی 93 19:36
سلام آیدا جووون.... بهتری انشاالله که گلم... من هم مثل شما امید دارم که این 3هفته رو هم پشت سر میزارید و کوچولوتون رو صحیح و سالم بغل میگیرید...میدونم خیلی سختی کشیدید اما با خوندن تک به تک کلمه هایی که نوشتید به من که از حس مادری چیزی نمیدونم بهترین جس رو دادید ... شما بی شک یکی از کاملترین مامانهای دنیایی دوستم... برات آرزوی سلامتی دارم و دعاتون میکننم که این 3هفته به بهترین صورت ممکن برات بگذره ....
مامان آیدا
پاسخ
سلام مهربون عزیزم.. شما به من لطف داری گلم... برات آرزو می کنم لحظه لحظه حس هایی رو که من تجربه می کنم رو بزودی تجربه کنی.. البته اون خوب هاشو نه درد ها و سختی هاشو...
مامان فرخنده
20 دی 93 19:39
آیدا جونم دقیقا معجزه خدابوده وچیز دیگری نمیشه اسمش را گذاشت سه هفته چیزی نیست آیدا جونم همین طور که هر هفته چک میشی باز هم ادامه بده به نظر من به لطف خدا میتونی این سه هفته را به سلامت سپری کنید خداروشکر که وسایل سام جون خوشگل وقشنگ هستند ومنتظری به سلامتی بدنیا بیادواز دیدنش لذت ببری میگم میبینم که همچنان بهش سام میگی پرده اتاق گل پسری را نصب کردی عکس اتاق را بذارررررررررررررررررررررررررررررررررر خوب چی میشه ماهم ببینیم لذت ببریم شاید ما هم خواستیم وسوسه بشیم یه نی نی بیاریم
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله... هنوز هم دلم با سام هست چون... حتما عکس می گذارم..ولی شما خیلی صبر نکن یکی دیگه بیار عروسک خوشگلت تنها نمونه
فراخوان گروه انسانهای سبز GPG
20 دی 93 20:42
همزمان با روز هوای پاک در همایش زیست محیطی و ورزشی " دوباره آسمان آبی " با شمــــا سبـــز می اندیشیـــم و سبـــز میمانیم کلیه اعضا، هواداران گروه انسانهای سبز 29 دی ماه جاری همزمان با روز هوای پاک از ماشین شخصی استفاده نخواهند نمود و از هم میهنان سبز اندیش بویزه ساکنان کلان شهرهای کشور نیز دعوت به عمل می آورند تا با همگرایی هدفمند، دوباره آسمان آبی را بر فراز شهرهایمان تجربه و چشمک زدن ستاره ها را به (((فرزندانمان هدیه))) کنیم. علاقه مندان به مشارکت در این همایش زیست محیطی و ورزشی می توانند روز دوشنبه 1393/10/29 از نقلیه عمومی نظیر اتوبوس، مترو، دوچرخه و حتی پیاده به امور روزانه خود بپردازند. مردم هوشمند هشت کلان شهر: اراک، اصفهان، اهواز، تبریز، تهران، شیراز، کرج و مشهد مقدس به عنوان پیشروان اجرای این طرح کشوری هستند که با همراهی اثر بخش و همتی بلند دوباره آسمان آبی را به فرزندانمان هدیه خواهند کرد و سایر هم میهنان گرامی شهر ها و روستاهای کشور نیز به شکرانه برخورداری خود از هوای پاک و ترویج این فرهنگ و آموزش آن به کودکان و نوجوانان که آینده سازان این سرزمین کهن هستند در روز 29 دی ماه از ماشین شخصی استفاده نمی نمایند. به اطلاع هم میهنان گرامی میرسانیم در راستای گسترش فعالیتهای زیست محیطی بمناسبت گرامیداشت روز هوای پاک با همکاری حفاظت محیط زیست استان فارس، حفاظت محیط زیست استان اصفهان، شرکت آب و فاضلاب استان اصفهان، سازمان انتقال خون استان تهران، شرکت آب و فاضلاب استان تهران، سازمان حفاظت محیط زیست استان تهران، موسسه مردم نهاد سیراف پارس و ... سرگروه بمدت یک هفته چند کلان شهر کشور را با دوچرخه رکاب خواهد زد./ شما هم میتوانید در راستای گسترش هرچه بیشتر این تفکر انسانی در جامعه به ما بپیوندید. دیدار سبز و سراسری ما روز دوشنبه 29 دی ماه 1393 در بزرگترین همایش بدون ماشین در کشور آماده تبادل لینک با سایت ها و وبلاگها میباشد. ما را با نام گروه انسانهای سبز به آدرس www.GPG.ir در قسمت پیوندهای وبلاگتان ثبت نمایید و سپس اعلام نمایید. سایت ها: گروه انسانهای سبز GPG www.GPG.ir ایران هخا انجمن ملی ایرانیان www.forum.iranhakha.com ایرانگردان و جهانگردان www.touristsupport.ir تبلیغات رایگان www.AvArAsA.com
مامان رهام
21 دی 93 8:34
آفرین به این مامان آیدایی که دل بزرگی داره و تو سخت ترین شرایط می تونه خوبی ها رو ببینه دقیقا همینطوره که می گی آیدا، وجود و حضور یه فرشته در درونت بزرگترین معجزه است، یادته که آرزو داشتی حضورش رو توی دلت احساس کنی، حالا این گل پسر بازیگوش داره توی شکمت فوتبال بازی می کنه الهی فدای این پسر بازیگوش بشم من منم احساسم بهم می گه این چند وقت هم به سلامتی می گذره و سام (یا نیکان ) عزیز رو توی بغلت می بینیم
فافا
21 دی 93 10:20
آیدا جون خیلی خلی رات خوشحالم . به خدا برات نگران بودم و توی حرم حضرت معصومه کلی دعات کردم معجزه کوچولو توی دستای خداست و خودش مواظبشه . انشالله سام عزیز بدون هیچ مشکلی به دنیا بیاد و تو یه نفس راحت بکشی. مبارکش باشه وسایلش . دست مادر و پدر مهربونت هم درد نکنه . خداسایشون رو بالای سر شما ونوه شون نگه داره .
مامان آیدا
پاسخ
ممنون فافای مهربون..انشااللهه انشاالله بزودی خبر مادر شدنت رو بخونم دوست مهربونم
مهتاب
21 دی 93 10:33
چه پاک و با احساس حس مادریت را به زبون میاری عزیزم به همون خدایی که در حق تو و همه ما معجزه کرده ایمان دارم که سام عزیز به موفع دنیا میاد و هیچ نیازی به دستگاه نخواهد داشت انشالله این سه هفته آخر هم برات به سلامتی بگذره و قدر این لحظه های اخر را بدون که با همه سختی هاش بدجور دلتنگش میشی عزیزم
مامان آیدا
پاسخ
ممنون مهتاب جون.. انشااللههه.. برام جالبه همه مامان ها میگن دلتنگ این روز ها میشیم..ولی من واقعا دلم می خواد زودتر تموم بشه.. استرسش خیلی زیاده
رعنا
22 دی 93 11:02
امان از این نتا دیروز هرچی کامنت میذاشتم ثبت نمیشد.. سلام آیدا جون خداروشکر که همه چی به خوبی داره میگذره ، واقعا آیدا جون استرس تو این دوران خیلیه الانم یکی از استرسای من اینه که یه وقت بچم سالم نباشه با اینکه هزارتا آزمایش دادم حتی آمنیوسنتز کردم ولی بازم میترسم خدا به هممون صبر بده. مواظب خودت و گل پسریمون باش
مامان آیدا
پاسخ
خیالت راحت باشه رعنا جان سالم سالم.. ولی میدونم چی میگی..منم همینطورم مرتب فکرهای عجیب غریب و منفی بسرم میزنه خوش بحالت یه ۱۰ روزی از من جلوتری زودتر عزیز دلت رو می بینی... من فکر می کنم دکتر به من ۱۱ ام یا ۱۵ وقت سزارین میده
مهتاب
22 دی 93 18:42
آیداجون اگه یادت باشه منم بارداریم پر از وحشت و استرس بود و هر لحظه می خواستم تموم بشه و هرکس میگفت دلتنگ میشی با تمام وجود میگفتم هرگز ولی الان خیلی دل تنگ اون روزهام
مامان آیدا
پاسخ
مهتاب جون یکی دیگه بیار...
رعنا
23 دی 93 0:13
من 3بهمن قراره سز بشم البته اگه زودتر نشه چون خیلی اینروزا درد دارم میشم 38هفته و 3روز شما هفته چندقراره سز بشی؟
مامان آیدا
پاسخ
من شنبه دکتر بهم میگه ولی به احتمال زیاد ۹ یا ۱۱ بهمن میشه ۳۷ هفته و ۲ روز... انشاالله که بسلامتی زایمان کنی.. رعناجون برام دعا کن... خوشبحالت الان دلم می خواست جای تو بودم...
مهسا مامان نویان
23 دی 93 12:53
سلام آیدای عزیزم تازه با وبلاگتون آشنا شدم پستاتون خوندم عزیزم ایشالله به سلامتی زایمان میکنی و پسر گلت بغل میکنی منم به خاطر عفونت ادراری دچار زایمان زودرس شدم و پایان هفته 35 سزارین شدم ولی نویان 4.200 وزنش بود و 51 سانت قدش و دکتر از دیدن بچه شوکه شده بود عزیزم اینارو گفتم که اصلا نگران نباشی دیگه پسر کوچولو هر موقع دنیا بیاد صحیح و سالم انشالله آیدا جون من تو ماه هشتم به خاطر همین مشکل دکتر 3 تا آمپول بهم زده بود که ریه های بچه زودتر کامل بشه و نیاز به دستگاه نداشته باشه شما این آمپول نزدید با اجازه لینکتون میکنم
مامان آیدا
پاسخ
سلام مهسا جان... ماشاالله به نویان جون...خدا رو شکر که سلامت بدنیا اومده... دکترم هم همین رو می گه ولی معتقده هر چه بیشتر اون تو بمونه بهتره... ترسهای عجیب غریبی میاد سراغم مهسا جون..منم عفونت داشتم تو ماه ۳ و ۴ گمونم ولی بر طرف شد با آنتیبیوتیک... در مورد آمپول ها چرا.. من ۷ تا زدم و ریه هاش تشکیل شدند.. ضمن اینکه من دیگه ماه ۸ رو رد کردم خدا رو شکر... از آشنایی با شما خوشحال شدم....با افتخار لینکتون می کنم
آدی
23 دی 93 13:38
معلومه که همه ی اینا معجزست عزیزم.ایشالله صحیح و سلامت هر وقت که وقتش شه قدمهای کوچیکش رو تو این دنیای بزرگ میذاره.عکس اتاق یادت نررررره
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله آدی جانم
sima
23 دی 93 14:47
برات ارزوی زایمانی موفق دارم عزیز دلم...ایشالا که مثل همیشه شاهد معجزه خدا خواهی بود
مامان آیدا
پاسخ
انشااللهمرسی سیما جان
مهربوون
23 دی 93 16:25
8ماهگی نی نی جوووون مبارک آیدا جووون ... بهتری گلم ؟
مامان آیدا
پاسخ
وای ممنون مهربون جونم ۳ هفته مونده ما خوبیم به لطف خدا.. قندم بشدت نوسان داره و آنزیم هام هم همینطور ولی خوبیم هنوز سر پاییم
مهربوون
23 دی 93 22:18
انشاالله که همیشه خوب باشی گلم ... ازون خوبهای عالیه عالی ...پر انرژی😍😍😍 این 3هفتم میگذره ...توکل به خدا 😘😘😘
مامان آیدا
پاسخ
بلطف دوستای گلی مثل شما کلی انرژی می گیرم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد