سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

کودکانه

خانه نشینی

1393/4/17 10:49
نویسنده : مامان آیدا
507 بازدید
اشتراک گذاری

درست بعد از نوشتن پست قبلی ,یک جلسه با مدیرم داشتم. کاری رو که تمام و کمال من انجام داده بودمش و کاملا در جریانش بودم,همکارم رو چون آقا بود برد توی جلسه,بنده خدا همکارم که اصلا نمی دونست چه خبره هی می اومد بیرون و از من می پرسید که فلان موضوع جریانش چیه.. بعد هم در نهایت جلسه خوب پیش نرفت و افتاد به زمان دیگه ای. مدیرم هم من رو دعوا کرد که چرا همکارم رو خوب توجیه نکردم ...فکرش رو بکنید چه مدیر روشنی دارم من.... همان موقع ها بود که احساس کردم  باز سر و کله لکه های قهوه ای پیدا شده.... این بود ک دیگه اصلا صبر نکردم و بدون اینکه به مدیرم بگم اومدم بیرون...مستقیم رفتم بیمارستان ...دستیار دکتر اونجا بود تا منو دید که رنگم مثل گچ سفید شده منو برد تو اتاق دکتر که خالی بود و خوابوند روی تخت.. خیلی اعصابم خورد بود احساس کردم دارم از دستش می دم....ناراحت بعد که کمی آروم شدم با تماس با دکتر دارو هام رو زیاد کرد,فعلا تا آخر هفته رو برام مرخصی نوشته... از دیروز که اومدم خونه کاملا آرومم و دیگه خونریزی نداشتم.. سعی کردم استراحت کنم کامل... حالا تا شنبه وقت دارم کمی آرامش داشته باشم. فعلا تصمیم دارم که شنبه استعفامو بدم قبل از اینکه برای همیشه پشیمان بشم..فعلا خانه نشین شدم...راستش خیلی الان آرومم...دوستای مهربونم برام دعا کنین خیلی به دعاتون احتیاج دارمنگران

پسندها (8)

نظرات (20)

مامانِ عسل
17 تیر 93 10:52
اینقدر به خودت و ما استرس وارد نکن... نمی دونم چرا نمی تونم شکلک بزارم!!!!!!!!!!
مامان آیدا
پاسخ
اگه قیافه منو دیروز می دیدین..خودم داشتم میمردم..الان خوبم خدا رو شکر استراحت کامل می کنم.دیگه بقیه اش هر چی خدا بخواد
ارام
17 تیر 93 10:53
به نظرم با همه شرايط سخت و تنگناهايي كه اشاره كرده بودي سلامتي خودت و كوچولوت توو اولويته.... خدا خودش هواتونو داره كافيه بهش اطمينان داشته باشي
مامان آیدا
پاسخ
همینطوره آرام جان... تمام مدت دارم همین رو با خودم تکرار می کنم هر چی خدا بخواد هان میشه
مامان سهند و سپهر
17 تیر 93 10:58
آیدا جونم مراقب باش دختر خوب خودت و نی نی الان مهمترین هستین امیدوارم هر راهی رو که در خصوص کار کردن یا کار نکردن انتخاب می کنی برات بهترین باشه عزیزم امان از این مدیرهای... مراقب خودت و نازدونه خوشگلمون بااااااااااش امروز ظهر پرواز برگشتمه دلم واسه جوجه هام یه ذره شده موندن پیش باباشون
مامان آیدا
پاسخ
مرسی عزیزم...آخ که من اگر دستم به وروجک های تو برسهه سفرت هم بسلامت..مراقب باش گلم
مامان فرخنده
17 تیر 93 10:59
آيدا جونم فوق العاده مدير بدجنسي داري ميدونم توي اين زمونه اگه قرار باشه يكي كاركنه واقعا خيلي خيلي سخته مگه اينگه طرف فوق العاده پولدار باشه اگه استعفا بدي شايد يه خورده از لحاظ مالي بريزي بهم ولي الان فقط آرامش برات مهمه تو ني ني ناز را آسون بدست نياوردي پس بايد خيلي خيلي مواظب خودت وني ني باشه به نظر من توي خونه باش وآرامش داشته باش بعد هم كه تامين اجتماعي 2سال بيمه بيكاري ميده ميشيني خونه ات ني ني را بزرگ ميكني حقوق هم ميگيري
مامان آیدا
پاسخ
از دیروز تا حالا اونقدر آرومم که.... نمیدونستم من اینو... حالا میرم می پرسم
niloofar
17 تیر 93 11:15
هرچی که خیر و صلاحه عزیزم. کار و میشه دوباره پیدا کرد ولی نینی رو نه. تصمیم درستی گرفتی.
مامان آیدا
پاسخ
نیلو جان از دیروز تا حالا همش دارم به همین فکر می کنم...
مژگان
17 تیر 93 12:54
ووااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییی امااااااااااااااااااان از دست این رئیسسسسسااااااااااااااااااا الهی بمیرم می تونم تصور کنم چقدر حالت بد شده رئیس گرامی بنده هم امروز صبح اشک منو در آورد، رهام دیشب خیلی بی قرار بود تصمیم گرفتم کمی زودتر برم خونه، و برگه مرخصیم رو بردم برای رئیس عزیزشروع کرد به غر زدن که فلانی مرخصیه فلانی فلان جور وفلانی فلان و ....، و من یهویی بغضم ترکید کار خیلی خوبی کردی که الان خونه ای، سلامتیه خودت و نی نی عزیزمون از هر چیزی مهم تره، در حالت معمول تحمل این شرایط سخته چه برسه به این این روزتا
مامان آیدا
پاسخ
آره مژگان جون.امروز با بابا هم صحبت کردم به دلایلی که خودت میدونی... فقط توصیه کرد با دعوا بیرون نیام...منم که می خواستم کلی بهشون بتوپم ولی حالا باید خانمباشم
marzi
17 تیر 93 13:32
عزیزم نگران نباش. خدا خودش حافظ کنجدته. بوس برای کنجد کوچولوت.
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله...هر چه که خیره
آدی
17 تیر 93 14:00
از هر چی که استرس بهت وارد میکنه دور شو. خود بارداری به اندازه کافی استرس داره. از طرف منم یه دونه بزن تو سر اون مدیزت. از لک هم نترس. دختری که با من ای وی اف کرده بود تا اواخر ماه 5 همش لک بینی و گاها خونریزی داشت. ولی خدا رو شکر بجه هاش به ثمر رسیدن و الانم تو بغلشن.اون اصلا نمیخواست بره ازمایش بده چون قبل ازمایش کامل پریود شد. توکلت به خدا باشه
مامان آیدا
پاسخ
مامانم دیشب می گفت خودش تا یک ماه قبل بدنیا اومدن من مدام لک بینی داشته گمونم برای آروم کردن من گفت البته ولی به هر حال توکلم به خداست.هر چی خودش برام مقدر کرده همون میشه ادی جانم
مهتاب
17 تیر 93 16:21
ایداجون اینقدر استرس نداشته باش عزیزم .... سعی کن ارامشت را حفظ کنی هرچند همه دارند روزی هزار بار به من همین ها را می گند و من بازم کار خودم را میکنم ولی تو سعی کن مثل من نباشی تا فرشته نازت خوب رشد کنه
مامان آیدا
پاسخ
نه دیگه فعلا خیلی خوبم.همین که سر کار نمیرم خوبم
لیلا
17 تیر 93 17:42
کار عاقلانه ای می کنی چون استرس برات خوب نیست گلم
مامان موش موشک
18 تیر 93 10:26
من خدایی دارم، که در این نزدیکی‌ست… نه در آن بالاها! مهربان، خوب، قشنگ… چهره‌اش نورانیست گاه‌گاهی سخنی می‌گوید، با دل کوچک من، ساده‌تر از سخن ساده من او مرا می‌فهمد‌! او مرا می‌خواند، او مرا می‌خواهد، او همه درد مرا می‌داند… یاد او ذکر من است، در غم و در شادی چون به غم می‌نگرم، آن زمان رقص‌کنان می‌خندم… که خدا یار من است، که خدا در همه جا یاد من است. او خدایست که همواره مرا می‌خواهد، او مرا می‌خواند او همه درد مرا می‌داند خیلی خیلی تبریک می گم دوست عزیز
مامان آیدا
پاسخ
خیلی شعر زیبایی بود ممنونم دوست عزیزم
niloofar
18 تیر 93 21:16
ههههههههههههه الان دیدم. اسم نویسنده شده "مامان آیدا" عزیزممممممممممم
مامان آیدا
پاسخ
ندید بدیدم خوب دیگه.نمیدونم چرا کامنت هام بهتون نمیرسه
آدی
19 تیر 93 0:38
خوبی مامان ایدا؟
مامان آیدا
پاسخ
خوبم مامان آدی جونم.... تا بحال اینقدر از خانه موندن لذت نبرده بودم
مامان سهند و سپهر
19 تیر 93 8:19
آیدا جونم سلام عزیزم خوبی خانمی؟ بهتری؟ همه چی مرتبه ؟ تصمیمت رو تونستی بگیری؟ امیدوارم بهترین باشه براتون نی نی طلاییمون چطوره ؟ دوباره کی باید بری سونو؟ الهی فداش
مامان آیدا
پاسخ
سعیده جون نمی دونم چرا کامنت هام نمی رسه بهت.یک عالمه برای هر دو پستت کامنت گذاشتم من ولی نرسیده. من خوبم خدا رو شکر هیچ مشکلی فعلا نیست.برای کارم هم من یک عنصری تو زندگیم هست به اسم پدر بنا به دلایلی کهخودمم نمی دونم چیه خیلی نمی تونم جلوش مقاومت کنم.بخصوص اگر خودم هنوز مطمئن نباشم..حالا این عنصر به جد می خواد که من مرخصی بدون حقوق بگیرم و استفا ندم... فعلا گیجم
فرزانه
19 تیر 93 16:33
آیدا جان تبریک میگم خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم ایشالله به سلامتی و دل خوشی بقلت بگیریش
مامان آیدا
پاسخ
ممنون خانمی
مامان دو قلوها
19 تیر 93 20:06
سلام مامان آیدا جون جیییییییغ تبریک میگم هووووووورا. من الان تو وبلاگ نیلوفر جون دیدم مامان شدی خدایا شکرت من همیشه وبت رو میخونم ولی گاهی واست پیغام میذارم. آیدا جونی به خدا اعتماد کن وقتی تو اون شرایط مراقب فسقلیت بوده تا آخرش مواظبشه آروم باش وتوکلت به خدا باشه بازم تبریک خیلی خوشحال شدم . چقدر واسه تو و محیا خوشحالم مامان خانم واسه منم دعا کن بعد ماه رمضون پیش عارفی میرم تو سیکل
مامان آیدا
پاسخ
وای مرسی عزیزم.لطف داری. انشاالله که سیکلت هم خیلیخوب پیش بره و یک ماه دیگه این خبر خوش رو از شما هم بخونیم دکتر عارفی جدی هست ولی خیلی با دقت کارش رو انجام میده..ایشاالله که خبر خوب رو می خونیم تو وبلاگتون
آدی
19 تیر 93 23:38
ای جان دلمممممممممممم. بمون و لذت ببر که چشم به هم بزنی تموم شده و اومده بغلت.
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله
نیلوفر
20 تیر 93 10:47
عزیزم تبریک بهت میگم خیلی برات خوشحالم انشاا... خدا تا آخرش کمکت کنه
مامان آیدا
پاسخ
الهی آمین مرسی نیلوفر جان.انشاالله که همین ماه خبر خوش رو تو بلاگ شما می خونم
مژگان
21 تیر 93 9:18
سلام آیدا جونم،خوبی عزیزم؟ حال نی نی ناز ما خوبه؟ اوضاع و احوال خوبه؟ ویار اومده سراغت؟
مامان آیدا
پاسخ
سلام مژگان جونم خوبمفعلا فقط استراحت می کنم.وخدا رو شکر همه چیز خوبه...یعنی میدونم که هنوز هسن بندی من.
مامان فرخنده
21 تیر 93 11:46
سلام مامان آيدا جووووووووووووون خوبي همچنان توي خونه هستي داري استراحت ميكني نرفتي سركار
مامان آیدا
پاسخ
سلام دوستم.خوبم نمیدونم چرا کامنت هام به هیچ کس نمیرسه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد