سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

کودکانه

بدون عنوان

1393/4/21 12:49
نویسنده : مامان آیدا
406 بازدید
اشتراک گذاری

هیچ وقت اینقدر از خانه نشینی لذت نبرده بودم.. یک عالمه کتاب گرفتم و مشغول مطالعه هستم.کاری که همیشه ازش لذت می برم و می تونم ساعتها بنشینم بدون اینکه حوصله ام سر بره. حال عمومیم خوبه البته به استثنائ دو روز پیش که رفتیم بیرون و برای خواهرم حلقه خریدیم.وقتی برگشتم باز لکه بینی داشتم. ولی خدا رو صد هزار بار مرتبه شکر وقتی استراحت می کنم هیچ مشکلی وجود نداره. همسری هم خیلی کمک می کنه و تقریبا دیگه همه کارهای خانه رو اون انجام میده و من فقط استراحت می کنم. دیگه با این وضع نمیشه دنبال کارهای خواهری رو بگیرم به مامانم گفتم که باید خودش بیاد. البته دروغ نباشه بیشتر خودم بهش احتیاج دارم تا خواهری...

خوب همانطور که گفتم باید یک تصمیم خیلی جدی برای کارم می گرفتم. نامه استعفامو نوشتم دادم به خواهرم که ببره شرکت.ولی با با بشدت مخالفت کرد.حتی یک عالمه با هم بحث کردیم که من ن ح ی خوام دیگه تو اون شرکت کار کنم,ولی بابا معتقد بود که مرخصی بدون حقوق بگیرم...اون که نمی دونه چه مدیر با شخصیتی دارم من.. راستش تو وضعیت الانم اصلا حال بحث اونم با بابای لجبازمو نداشتم.این بود که گفتم درخواست میدم اگر قبول نکرد بعد استعفا می دم. بابا هم تماس گرفت با مدیرم و گفته بود که من تصمیم داشتم استعفا بدم ولی ایشون جلوی منو گرفته. بابای من رو تو محیط کار من خیلی خوب میشناسند.نمی دونم که این خوبه یا بد ولی خلاصه مدیر بنده با ۳ ماه مرخصی بدون حوق اینجانب موافقت نمود...تعجب اگر من گفته بودم محال بود بپذیره.... در هر حال بقول همسری هم استراحت می کنم,هم تمرینی میشه برامون که با یک حقوق زندگی کردن رو امتحان کنیم. هم اگر دیدیم نشد راه برگشت دارم.که البته هیچ کس نمیتونه بفهمه منچقدر از اون محیط زده شدم 

بی صبرانه منتظرم ۳ شنبه بیاد و من صدای قلب نازنینم رو بشنوم. هان راستی...هیچگونه ویاری ندارم.فقط مثل گااااااااااو میخورم.هر چی دستم بیاد میخورم....البته دیروز البالو خوردم و واقعا حالم بد شد.. اصلا ترشیجات دلم نمیخواد.. قبلا هم همینطور بودم. در واقع ذائقه ام هیچ تغییری نکرده.فقط مرتب گرسنه ام. و یک چیز جالب اینه که با ین همه که می خورم دارم وزن کم می کنم. طبیعیه؟!!!!! تقریبا ۲ کیلو تو این  ۱۰ روز کاهش وزن داشتم.... بقول همشری یادت باشه یک روش کاهش وزن بارداریه نیشخند 

دوستای گلم هر روز چند بار به همه سر میزنم ولی کامنت هام به هیچ کس نمی رسه.بگمانم مشکل تبلتی هست که با اون کانکت میشم. ولی باور کنین مرتب میام پیشتون. راستش با لب تاپ سختمه چون سنگینه و باید کلی دم و دستگاه ردیف کنم.حالا ببینم ایشاالله این مشکلم رفع بشه.... فکر نکنین بی معرفتم ها...... همتون رو دوست دارم.تو این روز های عزیز منو از دعای خیرتون محروم نکنید.فعلا تا ۳ شنبه...

پسندها (8)

نظرات (20)

مامان فرخنده
21 تیر 93 13:13
خيلي خوب شد مامان آيدا سه ماه مرخصي دقيقا سه ماهه اول بارداري بايد آرامش داشته باشي من هم مثل تو اصلا ويار نداشتم كلي فقط ميخوردم وفقط فقط چيزهاي شيرين دلم ميخواست مثل بستني و شيريني تر الان هم مليسا هم عاشق بستني وشيريني تر هستش حالا تو بايد ببيني ني ني جيگر طلا چي دلش ميخواد همون را بخوري در ضمن من ميدونم تو خيلي بامعرفت هستي مواظب خودتت وني ني باش
مامان آیدا
پاسخ
راستش من تا اونجا که یادمه بستنی جز چیز هایی بود که نمیشد بگذرم ازش.الان هم میلم به یرینی بیشتر هست فقط جالب که اونو هم بدنم نمی طلبه زیاد..میدونی دلم چی می خواد... گوشتتتتت... استیک... اصلا آب از لب و لوچم داره الان سرازیر میشه در مورد کار هم.. فعلا که ۳ ماه بهش فکر نمی کنم و بعد ببینم چی پیش میاد.. دوستم برام دعاکن.. صدای قلب نازنینشو بشنوم
مامان سهند و سپهر
21 تیر 93 13:14
سلام خوبی آیدا جونی؟ چقدر خووووب که بدون حقوق گرفتی خیلی فکر خوبی بود دست بابا جونت درد نکنه آخ جون سه شنبه سونو مجدد داری بیصبرانه منتظرم جیگر طلا رو میبینی پس. وای آیدا جون من توی هفته 8 که سونو رفتم بعدش این وبلاگ و واسه بچه ها درست کردم. و عکس سونوشون هم گذاشتم اولین پست. اندازه 2 سانت و نیم بودن هر کدومشون.... حالا اگه قسمت شه و پست ها رو فعال کنم میدم ببینی. عزیززززز دلم امیدوارم تا پایان بارداری راحت بگذره برات. خیلی مراقب خودت باش. خوش به حال مامانت هم یه دخمل عروس داره می کنه هم نوه کوچولو براش تو راهه راستی ویار هم هنوز زوده خانمی برای من تقریبا از هفته 9 - 10 شروع شد . ولی امیدواااااااااااااااارم نداشته باشی و بارداری راحتی رو بگذرونی. بوووووووووووووس
مامان آیدا
پاسخ
دعا کن صدای قلبش رو بشنوم سعیده جونم. دو هفته پیش که سو نو کرد دکتر گفت ۱۶ میلیمتره بی صبرانه منتظرم که پست های قبلی رو ببینم... الهی.... مامانم هم آره.دیروز میگه گیج شدم واسه این جهیزیه بخرم یا واسه این یکی سیسمونی!!!! بعدشم میگه شانساوردم دو تا بیشتر ندارم...خخخخ نمیدونم فعلا خدا رو شکر غیر از رفلاکس معده ام هیچ مشکلی ندارم
فرزند صالح
21 تیر 93 14:32
وای چه کار خوبی کردی تصمیم گرفتی حداقل فعلا سرکار نری، وقتی پای سلامتی خودت و نی نی درمیونه آدم حاضره تو مادیات از خیلی چیزا بگذره و تحمل کنه ولی خطری پیش نیاد. ایشالا به زودی با خبرای خوب میای
مامان آیدا
پاسخ
واقعا همینطوره که میگی....انشااللههه
niloofar
21 تیر 93 14:55
حال این روزها رو ببر آیدا جون. خوب کردی مرخصی گرفتی. آدم هرچی هم که از محیط کارش خسته شده باشه بعد ازیه مدت دوری دوباره دلش تنگ میشه. دختر این همه بیرون نرو وقتی لکه بینی داری. خوب خواهرت ماشاله بچه نیست که خودش میتونه بره بهترین انتخابها رو انجام بده. تو کجا راه میافتی با اون شکمت؟؟؟ خخخخخ دوماه اول پرخوری کردن عادیه. آدم هرچی میخوره سیر نمیشه. نگران نباش. طبیعیه
مامان آیدا
پاسخ
دلم برای پولش حتما تنگ میشه خودت با اون شکمت فعلا وضع شکم خودت خرابتره وای یعنی میشه یک روز یکی به منم بگه فقط ۴ هفته مونده دیگه نمیرم دیگه...خواهر کوچولوی من هیچ وقت برای من بزرگ نمیشه
مژگان
21 تیر 93 15:02
عزیزم به نظر من اینطوری بهتر شد، اگه یه روزی هم نخوای برگردی اونجا، مرخصی بدون حقوق بدترین تنبیه رئیس عزیزه، آخه نمی تونه کسی رو به جات بیاره، کاراش تلنبار می شن وخودش می مونه و یار شفیقش وای آیدا جون می تونم بی طاقتیت رو برای سونو درک کنم، یاد خودم می افتم، با اینکه رهام تو شکمم بود و از هر چیز دیگه ای بهم نزدیک تر ولی خیلییییی سونو رفتن رو دوست داشتم، این که صورتشو، دست و پاهاشو می دیدم کیییییف می کردم، البته بگمااا سونو رفتن استرس هم داشت که خیلی بد بود آیدا جونم خونه خوب استراحت کن، خرید رفتن رو هم بسپار به مامان مهربون، مراقب خودت و نی نی خوشگلمون باش
مامان آیدا
پاسخ
همش می ترسم این یه خواب باشه و ۳ شنبه دکتر از خواب بیدارم کنه.. ولی فعلا می خوام حالش رو ببرم
مهتاب
21 تیر 93 16:01
ایداجون از این روزها نهایت استفاده را ببر منم مثل تو اول که باردار شدم لک دیدم مرخصی گرفتم گفتم یه مدت نمیام و سه ماهه دوم میام بعد هم که هی ماجرا پشت ماجرا داشتم تا حالا و هنوزم توی مرخصیم ....بی خیال کار و مشکلاتش ..نی نی کوچولوت را عشقه انشالله سه شنبه با خبرای عالی برمیگردی دوستم
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله مهتاب جان
marzi
21 تیر 93 17:41
سلام مامانی. ایشاالله که حال خودت و نی نی تا پایان بارداری خوب و خوش باشه. ویار از هفته 8-9 میاد سراغ آدم. من اینجوری بودم. ایشاالله نی نی خوب بخوره و تپل مپل بشه مثل مامانش. مراقب خودت باش.
مامان آیدا
پاسخ
مثل مامانش رو خوب اومدی.. در مورد ویار پس خیلی خوشحال نباشم نه
مامانِ عسل
21 تیر 93 18:13
منم با مرخصی بدون حقوق موافقم حالا یکی بگه تو چکاره ای؟ من رو تجربه خودم میگم.... بعد از یه مدت دلت برا کار و شرکت تنگ میشه هر چند یقیناً وقت سر خاروندن برات نمیمونه اما چون عادت کردی بعد یه مدت خونه نشستن خسته میکنه آدم را
مامان آیدا
پاسخ
شما عزیز دل منی خودم هم همین فکر رو می کنم ...فکر می کنم بعد از مدتی خسته خواهم شد.بویژه اینکه چون زیاد نمی تونم بنشینم کار تابلو و هنری هم نمی تونم شروع کنم
ادی
21 تیر 93 18:23
خوشحالم که خوبی و داری لذت میبری. دیگه هم نرو بیرون خواهشا . کار خوبی هم کردی مرخصی بدون حقوق گرفتی. بیصبرانه منتظر سه شنبه هستممممممممممممممممممممممم.
مامان آیدا
پاسخ
مرسی عزیزم چقدر من خوشبختم دوستای مهربونی مثل شما دارم
مامانِ عسل
21 تیر 93 21:47
من اطلاً ویار نداشتم فقط عاشق همه جور میوه ای بودم... روزی چند کیلو میوه با خودم میبرم محل کارم همسری میگفت نکنه تو اداره تولد دارین
مامان آیدا
پاسخ
چه خوببببببب..ویار سالمی بوده ها... من تقریبا همه چیز خوار شدم اونم از نوع حادش.... سیر نمی شم هر چی می خورم
مژگان
22 تیر 93 11:36
عزیز دلم تا می تونی بخور، نوش جون خودت و نی نی نانازمون راستی تا می تونی از موبایل دوری کن، اینترنتت رو هم وقتی استفاده نمی کنی قطع کن، این اشعه ها برای نی نیا خوب نیستن آیدا جونم دائما به فکرتم، انگار سه شنبه خودم سونو دارم، هی روز شماری می کنم راستی یه کار دیگه ای که می کنم و همیشه برا یخودم هم انجام می دادم، شمردن هفته های بارداریته و بعد رفتن تو سایتای مختلف و دیدن مطالب مربوط به اون هفته است انگار یه نگاه دوباره به اون روازی خودمه مراقب خودت باش دوست گلم
مامان آیدا
پاسخ
مژگان مهربونم ممنون که هستی..چشم همه را رعایت می کنم...باور کن سونو که میگی قلبم چند برابر می زنه
❀مامان علی خوشتیپ❀
23 تیر 93 7:55
عزیزمی...خدا رو شکر خوبی...فکر کنم نی نی پسر باشه طبق سونوهای خونگی میگم
مامان آیدا
پاسخ
مامان منم میگه پسره... حس خودمم میگه پسره.. مامانم میگه که چون وزن کم کردی و پوستت هم صاف و براق شده و ویار نداری پسره.. میگه دختر باشه ورم می کنی.... لوبیای شما دیگه باید جنسیتش معلوم شده باشه!!
❀مامان علی خوشتیپ❀
23 تیر 93 7:56
این مامان رکسانا تو وب همه رفته همینو نوشتهفکر کنم دیگه زیادی استفاده کرده از همه چی
امیر مهدی و عمی
23 تیر 93 10:32
سلام عزیزم خوحالم که خوبی انشاله بسلامتی و براحتی این دورانو طی کنی
مامان آیدا
پاسخ
سلام به روی ماهتون.خیلی ممنونم.انشاالله
فافا
23 تیر 93 11:29
خداروشکر مرخصی دادن بهت عزیزم. انشالله صدای قلبش حسابی خوشحالمون کنه . نی نی نازت رو خدابراتون نگه داره...
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله ممنون فافا جان انشالله بههمه آرزوهاتون برسی
مامانِ عسل
23 تیر 93 18:06
منو باش فکر کردم مامان رکسانا برای من نوشته بود استفاده کردم منظورش معرفی کتابها بوده تازه فهمیدم برای همه همین را نوشته
مامان آیدا
پاسخ
بنظرم بهتر از نوشتن وب جالبی دارید هست...
مژگان
24 تیر 93 8:51
عزیز دلم بی صبرانه منتظر شنیدن خبرای خوبت هستم زودی بیا برامون بنویس
marzi
24 تیر 93 9:57
سلام مامان آیدا. خوبی عزیزم؟ رفتی سونو؟؟؟؟ زود بیا بگو کنجد کوچولو در چه وضعیه و ایشاالله صدای قلبش رو شنیدی. زود باش.
مامان فرخنده
24 تیر 93 10:15
آيدا جونم سلام رفتي سونو صداي قلب ني ني گولي را شنيدي زود زود آپ كن كلي استرس دارم سريع بنويس ببينم چي شد همش دست به دعا هستم تا تو آپ كني
marzi
24 تیر 93 12:49
یه نظر برای این پست گذاشتم. نیستش؟؟!!!!
مامان آیدا
پاسخ
تاییدش کردم مهربونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد