سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

کودکانه

شروع دوره بعد

1392/8/14 13:01
نویسنده : مامان آیدا
500 بازدید
اشتراک گذاری

دو سه روزه خیلی شلوغ بودم.زندگیم کمی از حالت عادی خارج شده. برنامه زندگیم همه اش با جمله بستگی داره یا بگذار ببینیم چی میشه ،شروع میشه!! جالب اینه که این لذت بخش ترین بلا تکلیفی عمرم هست. یه جورایی از تک تک این روز ها لذت می برم و سعی می کنم به پایان خوشش فکر کنم!!

آخر هفته شلوغی داشتم(طبق معمول همیشه).

چهارشنبه شب بدو بدو رفتیم کرج خونه مادر شوهر.سر راه هم رفتیم بستنی نعمت و دو تا از بستنی هاشو نجات دادیمنیشخند. شبش کلی با مادر شوهر مهربون گپ زذیم  و خیلی خوش گذشت گمونم تا 1 اینطورا داشتیم حرف می زدیم البته همسری مهربان اینطوری بودخواب. 5 شنبه صبح یه عالمه کارای بانکی داشتیم که تا 1 اینطورا طول کشید.بعدش آمدیم تهران و من افتادم به جون خونه!! خونه تکونی پاییزه ام شروع شد!!!!! کل 5 شنبه یه عالمه کار کردم و کلی خسته شدم.همسری مهربون هم از سر کار اومد و بنده خدا کلی شیشه و پرده برام تمیز کرد.حدود ساعت 10 11 بود هردو مون اینطوری خمیازه ولو شدیم روی کاناپه!! کمد لباسامو که بیرون ریخته بودم چشمم افتاد به یه سر همی خیلی خیلی خوشگل که 3 ماه پیش از سفر شمال قاچاقی و به اسم اینکه همکارم بارداره خریده بودم.کلی ذوق کردم و با لا و پایین پریدم همسری هم اومد تو اتاق و گفت ا اینو هنوز ندادی به همکارت؟!! لو رفتم دیگه گفتم نه نگه داشتم برای خودم!!!هورا کلی  نصیحتم کرد که نه بده بهش بعد برای خودمونم میریم می خریم و از این حرفا!! منم لباس رو از بالای تختم آویزون کردم و قراره همونجا بمونه که هر دفعه دیدمش کلی ذوق کنم!!(مژگان جونم برای تو یکی دیگه خوشگلشو میخرم قول میدم)

جمعه صبح ساعت 4 صبح با سر درد خیلی وحشتناک بلند شدم از خواب وای عجب چیزی بوددد.خیلی دنبال دلیل گشتم!! ساعت 8 که رفتم ششمین دکا رو بزنم دیگه حالت تهوع هم داشتم.دکتراونجا منو دید و برام شیا ف نوشت که استفاده نکردمسبز.برگشتم خونه مسکن خوردم و خوابیدم.حدود 1 که بیدار شدم هنوز حالم بد بود که دلیلش رو متوجه شدم!!!!!!

پری جان تشریفشون رو آوردن!!

خوب من قبل از این دارو ها اصلا متوجه آمدن و نیامدن پری نمیشدم. نه دردی نه سلامی!! ولی این دومین باری هست که با این حالت روانه بیمارستانم می کنه!!! خلاصه تمام دیروز رو با درد و ناراحتی طی کردم ولی خیلی خوشحال بودم.

قرار بود که من 7 تا دکا رو که زدم منتظر باشم که پریود بشم تا بقیه درمان رو ادامه بدم که خدا و شکر کار به اونجاها نکشید  و تو روز 27 پری شدم.حالا از فردا باید گونال اف و منوپیور رو شروع کنم.این یعنی من شنبه هفته دیگه میرم برای سونو و بعد هم به امید خدا آخر هفته دیگه انتقال!!! این یعنی من کمتر از 12 روز دیگه مادر میشم!!خدا  جون خیلی دوست دارم!! خدا کنه همه چی خوب پیش بره، خدا کنه!

پ.ن. برای اونایی که دوره درمانشون عقب تره عوارض دکا رو شرح میدم:من مرتب گر می گرفتم.حتی عرق می کردم. شبا یه ملافه و یه پتو کنارم بود مرتب اینا رو جابجا می کردم. ترشحات بیشتر میشه! تا جایی که مرتب احساس می کنید که پریود شدید. من کمی افت فشار داشتم که احتمال میدم برای متفورمینی باشه که مصرف کردم. خستگی مفرط!! دیگه ساعت 7 8 شب جونی برای کار نداشتم.به غیر از این فقط حالت های پریودی هست که اگر پریود های دردناک دارید احتمالا همون درد ها رو خواهید داشت. من فقط یک روز به اون حال افتادم.کلا مصرف دکا از زمانی که سیپرو رو مصرف می کردم برام آسون تر بود. حالا ببینم گونال و منوپیور چه بلایی می خوان سرم بیارن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مژگان
11 آبان 92 12:24
واااای آیدا جون تبریک می گم (تشریف آوردن پری رو )
این نشون می ده که بدنت حسابی آماده پذیرایی از نی نی نازت هست و خوب داره طبق برنامه پیش می ره
خیلی خوب کاری کردی که لباس برای نی نی گولوت خریدی، این نشون می ده که چقدر اومدنش رو باور داری
وااای آیدا جون فکر کن ، 12 روز دیگه مامان می شی خیلیییی عالیه و خیلیییی برات خوشحالم


مژگان خیلی خیلی حس عجیبیه.نمی خوام به چیز دیگه فکر کنم!! فقط به جلو و اینکه 12 روز دیگه حتی چند دقیقه مادر می شم فکر می کنم. وخیلی انگیزه دارم!! قول می دم برای نی نی گولوی شما بهترش رو بخرم!! الهی خاله اش قربونش بشه!!
مژگان
11 آبان 92 13:10
نی نی گولوی من خاله آیداشو به خاطر مهربونیاش خیلی دوست داره
خدا خیلی بزرگ و مهربونه آیدا جونم، من مطمئنم تو برای همیشه مادر می شی و چقدر دوست داشتنی تر می شی وقتی دو نفر باشی



دوست دارم مژگان جونم برام دعا کن
مهتاب
12 آبان 92 11:06
ایداجونم انشالله خیلی زود خبرای خوب ازت بخونم و نی نی نازت تشریف بیاره توی دلت


مرررسی مهتاب جونم.ایشا الله همه نی نی وبلاگیها زودتر به آرزوهاشون برسن
ﮐﻨﺠﺪ ﻣﺎﻣﺎﻥ
13 آبان 92 0:04
ﺁﯾﺪﺍ ﺟﻮﻧﻢ ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﭼﻘﺪﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻡ .ﺍﯾﺸﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺯﻭﺩ ﻧﯽ ﻧﯽ ﺗﻮ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﯽ .ﻣﻨﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ


انشاالله کنجد جونم.ایشاالله هر دو مون با هم عکس بی بی چک های مثبت رو اینجا آپ کنیم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد