سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

کودکانه

دردهای شبانه من

1393/5/19 15:17
نویسنده : مامان آیدا
357 بازدید
اشتراک گذاری

به جرات می تونم بگم که من یکی از خوش شانس ترین خانم های باردارم...... هر چند که دوست داشتم یه دوره بارداری رو با همه ححس هاش تجربه کنم...به هر حال نه حالت تهوع و نه حساسیت به بو ها و نه هوس کردن هیچ نوع مواد غذاییی...یک شانس بزرگ برای من و البته به نفع همسری هست.... برای فرشته نازنینم هم شانس بزرگیه تا هر آنچه لازم داره رو بتونم بهش برسونم...تنها مسله این روز های من خواب و درد استخوان شدییییییید هست که تو ملاقات با دکتر باید بپرسم ه چرا من شبها درد استخوان شدید دارم... حدس خودم مشکل کمرم هست که باعث  میشه پاهام در یک حالت خاص خواب بره و دردناک بشه ولی دکتر این نوید رو داده بود که حداقل تا سه ماه آخر مشکلی نخواهم داشت.بخصوص. اگر وزنم رو کنترل کنم... البته نگران نیستم چون خدای بزرگی حامی من و فرشته نازنینمه که قادر متعاله.. فقط درد ها داره زیاد میشه و خوابم رو مختل کرده تقریبا اینطور شده که نهایت ۲ ساعت اجازه میده بخوابم و بعد باید بلند شم و کمی راه برم تا دردم آروم بگیره....بعد به پهلوی دیگه بخوابم و هر ساعت این اتفاق تکرار میشه.. شنیده بودم خانم های باردار بخاطر درد های لگنی  و گاهی حتی بی دلیل خوابشون مختل میشه..ولی درد من از مفصل های رانم تا نوک انگشتای پام رو بی حس و دردناک میکنه... قبلا مشابه این درد رو داشتم ولی خیلی سال پیش..... فقط اگر به پشت بخوابم کمی دردم کمتر میشه که اون هم توصیه شده که خانم باردار نباید اینطوری بخوابه.... بهر حال هر چی خدا بخواد همان میشه و اوست که نگهدار من و فرشته نازنین منه....

قندم روی مرز ولی کنترل شده هست...هر روز ۵ بار چک میکنم و وعده هایی رو که قندم رو بالا میره  تغییر غذا میدم فکر کنم حداقل تا ۳ ماهه آخر بتونم اینطوری مواظبش باشم...۴ شنبه هم میرم که دکتر غددم رو ببینم و شاید که بخواد دارویی هم برام اضافه کنه... کمی هم سرما خوردم و فین فین می کنم ولی مشکل خاصی نیست..خودم رو بستم بهه میوه البته تا اونجایی که قند اجازه میده

. خلاصه اینکه فعلا  من یه مامان خوش شانسم و این کوچولو هیچ اذیتی برام نداشته...

تازه من بیشتر اذیتش کردم تا بحال...اومدی توی بغلم برات جبران می کنم نفسم..

فردا میشه زود تر بیایی.....

پسندها (2)

نظرات (6)

مامانِ عسل
19 مرداد 93 19:10
سلام مامان آیدا... عزیزم خدا را شکر که هیچ کدوم ویارهای بد را نداری.... منم ویار بد نداشتم ولی حس بویاییم یه خورده قوی شده بود و بعضی بوها را بدم میومد مثلاً عطر مورد علاقه چندین و چند سال از دوران حاملگی ازش متنفر شدم و هنوزم متنفرم.... یا بعضی از شوینده ها مثل شامپو و صابون هنوزم بوشون اذیتم میکنه بازم خدا را شکر که شما این علایم را ندارین ما بیصبرانه منتظریم ببینم خاله میشیم یا دایی
مامان آیدا
پاسخ
سلام مهربونم.. راستش بدم نمی اومد یکم این حس ها رو تجربه می کردم. اما الان هم خدا رو شکر می کنم وای خیلی بامزه گفتی کلی خندیدم وای خودم هم همینطور کاش همکاری کنه که بفهمم زودتر
مامان سهند و سپهر
20 مرداد 93 7:40
امروزه نوبت سونو ؟ جیگرشو بشم من ناناشی خوشششبحالت که تهوع و ویار نداری آیدا. خیلی خوبه نعمتیه جیگر خاله معلومه که بچه صبور و خوبیه از الان پیداست
مامان آیدا
پاسخ
واقعا خیلی شانس آوردم که نی نی آرومه
مژگان
20 مرداد 93 9:34
سلام آیدا جونم من این دردارو نداشتم ولی یکی از دوستام که 2 ماه بعد من باردار شد این دردارو به همین شکل از دو ماهگی داشت ،اون هم خیلی اذیت می شد و می گفت نشسته می خوابید انقدر که دردای کمر و پا اذیتش می کرد، نگران نباش به مرور کمتر می شه، کوچولوی نازنین داره به سرعت رشد می کنه و جا باز می کنه و این دردا به خاطر همینه در مورد به پشت خوابیدن هم بعد از 5 ماهگیه که باید رعایت کنی اون هم به خاطر بزرگ شدن جنین و فشاریه که به رگای خونی می یاره و ممکنه جلوی جریان خون رو بگیره، که البته دکتر من می گفت اگر این اتفاق بیفته قبل از اینکه به جنین آسیبی برسه مادر دچار تنگی نفس می شه و از خواب بیدار می شه، معتقد بود طبیعت بدن ما جوری نیست که به جنین آسیب برسونه به هر حال الان نگران این موضوع نباش راستی آیدا جون از این بالشت های مخصوص بارداری که U شکلن بخر، خیلی بهت تو خواییدن کمک می کنه، مخصوصا وقتی شکمت بزرگ شه ایشالا امروز یه دیدار خوب با نی نی نازنینمون داشته باشی
مامان آیدا
پاسخ
جدی میگی مژگان جون منم همینطورم نشسته راحت تر می خوابم... از اون بالش ها هم خریدم و انصافا کمک می کنه.....وای که چقدر منتظرم شکمم بزرگ بشه و تکون هاشو حس کنم
فافا
20 مرداد 93 10:27
آیدا جان بی صبرانه منتظر نی نی ات هستم . انشالله زودتر از سلامت و جنسیتش هم با خبر بشی . خیلی مراقب خودت باش . و حتما پیگیر درد هات باش.
مامان آیدا
پاسخ
واقعا ممنون فافای مهربونم.. انشالله همین روز ها من میام و این حرفها رو بهت می زنم
مامان فرخنده
20 مرداد 93 12:26
سلام آیدا جونم امروز ذیگه روز ملاقاتت با فرشته نازنین هستش من هم خوشبختانه اصلا ویار وحالت تهوع نداشتم طوریکه مادرشوهرم هردفعه بهم زنگ میزد که چی هوس کردی میگفتم من همون فرخنده سابق هستم چیزی هوس نمیکنم که اون هم بهم میگفت تو واقعا فرشته هستی مگه میشه آدم چیزی هوس نکنه فقط توی این نه ماه بهمن ماه بود هوس شدید به هندونه پیداکردم که همسری هم تهیه کرد جات خالی شام ونهار من شد همون هندونه کلی خوردم فقط همون یکبار بود واز بوی کباب متنفر بودم واصلا توی اون نه ماه لب نزدم ولی الان قربون ملیسا بشم تا بهش میگم چی میخوری میگه کباب کباب فوق العاده زیاد دوست داره با اینکه من اصلا نخوردم نمیدونم این چرا دوست داره کلی برات نوشتم که حوصله ات سر نره عزیززززززززززم
مامان آیدا
پاسخ
عزیزم الهی من قربون ملیسا ی عروسکم بشم ... منم واقعا خیلی خیلی خوش شانسم از این بابت....
marzi
20 مرداد 93 17:08
خدا این نی نی مهربون رو برای مامانش حفظ کنه که مواظبه مامانیش اذیت نشه.
مامان آیدا
پاسخ
ایشالله همین روزا یدونش نصیبتون میشه و ما کلی کیف می کنیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد