سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

کودکانه

سو نوی روز هفتم -قسمت دوم

1392/8/20 10:27
نویسنده : مامان آیدا
793 بازدید
اشتراک گذاری

خب تا اونجا گفتم که پرستاره پرونده منو بیرون نمی آورد و از نوبت من هم رد شد.

خیلی نشستم تقریبا 10 12 تا اسم رو صدا کرد و جدولشونو بهشون داد. پرستار باز اومد بیرون،ایندفعه 7 8 تا برگه دستش بود. بلند صدا زد: اسامی رو که می خونم اندومترشون به حد مورد نظر نرسیده و باید سیکل رو باطل کنن!!و شروع کرد به صدا زدن.

نه نخون!!! خواهش می کنم اسم منو نخوننننننننننننننننننننننن!! یه چیزی مرتب می گفت: بابا تو بیمه امام رضا شدی!! هر چی بشه خیره!! ولی مگه قلبم آروم می گرفت .خیلی لحظات سخت گذشت به من!!! ولی اسمم رو نخوند!!! خدا رو شکراوه

خیلی با هاشون درد کشیدم.بندگان خدا صورت های ناامیدشون خیلی غصه داشت.به همون اندازه که  خودم هم جزوشون بودم ناراحت بودم باهاشون درد کشیدم.کاش این انتظار برای همه تموم شه!!!!گریه

بعد از اون خانمها اسم منو خوند.به من گفت که شما می تونید برای عمل اقدام کنید.بعد هم دستور دارویی جدید رو داد و گفت گه برای 4 شنبه برای سونو دوم بیایید که اگر همه چی خوب باشه انتقال انجام بشه. بعد هم  ما رو فرستاد تو اتاق بغل برای تشکیل پرونده عمل!!!!!

از در که رفتم بیرون هر چی گشتم همسری رو ندیدم. تقریبا همه طبقات رو گشتمو دست آخر دیدم رفته توی پذیرش نشسته و داره گیم بازی می کنه!!!!منتظر خدا جون!!!عصبانیکلافه

همه استرس های سونو وهمه اون مصائب رو با چشمای سفید شده سر بیچاره خالی کردم!!! کلی غر زدم سرش!! اونم مثل همیشه  با صبر و حوصله فقط شنید بنده خدا و شرایطم درک کرد و ادامه نداد.قلب ماچ

بعد دو تایی رفتیم برای تششکیل پرونده عمل. اونجا بود که فهمیدیم کلی کسری داریم تو پروندمون!! همسری رفت که کسری ها رو از پرونده بگیره .همینطور که اونجا بودیم یکدفعه پرستار اتاق سونو اومد تو سالن و اسمم منو صدا زد!!! ای بابا ولم کنین دیگه!!!خمیازه

جدولمو گرفت و گفت جواب آزمایش خون من اومده و پرولاکتینم 600 هست و بالاست. پرسید:که آیا ناشتا بودم یا نه!؟؟ که گفتم ناشتا بودم. گفت که احتمالا برای همین بالاست ولی بهر حال دکتر بهم دارو داده که تا چهارشنبه بیاد پایین!!

آخخخخخخخخخخخخخ،، اصلا 100 تا قرص بده ،روزی 40 تا آمپول می زنم،فقط بگو که همه چی مرتبه و مشکلی نیست!!!!خیال باطل

به هرترتیب بود شنبه هم تمام شد و حالا باید تا 4 شنبه دوباره صبر کنم. نمی دونم واقعا!! دیگه کاری از دستم بر نمیاد.

واقعیت اینه که تمام مواردی رو که در دست من بوده من انجام دادم.از اینجا به بعدش فقط اراده  خدای خوشگلمه!! باید منتظر بمونم و صبر کنم تا ببینم حکمت معمار اعظم توی این موضوع زندگی من چیه!! سخته!!! ولی همینهه!! هیچ کاری از دست هیچ انسانی ساخته نیست مگر خدا بخواد.خلق یه موجود از بطن تو!!!جدا که فقط خود خودش می تونه و بس.  پس مثل همیشه بازم میگم و امیدوارم خدا هم بدونه که علیرغم همه استرس ها و آرزو هایی که برای داشتن یه فرشته نازنین دارم،به این جمله با تک تک سلول هام اعتقاد دارم و امیدوارم منو لایق اسم مادر بدونه:

خدایا مرا آن ده که آن به!!

یا به قول همکارم و به نقل از دعای ام داوود:

خدایا برآورده شدن حاجتم را در زمره هر آنچه که می خواهی قرار ده!!

 پ.ن. همسری مهربان خسته از رفتن هر روزه به درمانگاه های مختلف برای زدن آمپول بنده،اولین تزریق زندگیش رو انجام داد. گمونم اینم یه اولین دیگه هست که تو زندگیمون تجربه کردیم!!! ضمن اینکه خیلی خوب می زنه و دستش  اصلا درد نداره. قراره بعنوان شغل دوم در کنار صنعت بانک،روش فکر کنه!!!نیشخند

 

برای اونایی که علاقمند هستن هزینه ها و دارو های جدید رو تو ادامه مطلب می نویسم.

 

-  ستروتاید هر روز صبح تا روز 4 شنبه

-  نیم ساعت بعد از ستروتاید،گونال اف و منوپور و هر روز بعد از ظهر هر با فاصله 12 ساعت از صبح دوباره تزریق تکرار میشه.

-  شیاف گاینا فلومین برای استفاده واژینال هر 12 ساعت.

-  قرص های پردنیزولون 12 ساعت یکبار

-   آ.س.آ ،متفورمین، اسید فولیک هم مثل قبل

-   دو تا قرص کلوکوبین برای پایین آوردن پرولاکتین

هزینه ها هم:

2975 تومان عمل

1500 تومان ادامه داروها

500 تومان فریز جنین

80 تومان فریز اسپرم

57 تومان آزمایش خون من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان سهند و سپهر
20 آبان 92 12:03
وای عزیزم امیدوارم همه چی همونجور باشه که می خوای همه چی طبق برنامه خوب پیش بره خدا بخواد و یه نینی خوشگل مشگل بیاد توی دلت عزیزم سه تا پست جدیدتو همین الان خوندم خیلی پر از استرس هست مراحلی که طی می کنی ولی می دونم که تو از پسش بر میای و اجازه نمیدی استرس کارت و به تعویق بندازه سعی کن ریلکس باشی مهربون امیدوارم همه چیز خوب پیش بره
مامان آیدا
پاسخ
مرسیییی.خیلی دارم سعی می کنم آروم باشم. ولی واقعا سخته.برام دعا کنین.خیلی به دعا هاتون نیاز دارم.مرسی که هستی
مامان موش موشک
20 آبان 92 14:42
سلام امیدوارم به زودی زود حس مادر شدن را تجربه کنی و خدا نه یکی بلکه یک جند قلو بهت بدهراستی زیارت قبول برای ما هم دعا کنید
مامان آیدا
پاسخ
ممنون از دعای خوبت!! خدا رونیای خوشگل و دوست داشتنی شما روبراتون نگه داره.
مژگان
21 آبان 92 8:44
واااای آیدا جووون چقدر خوشحالم که همه چیز خوب پیش رفته عزیزم 4شنبه مامان می شی......چقدر عالیه خیلی خوشحالم آیدا جون به پسرم سپردم که حسابی برای دوست خوب و نازنینش که تو راهه دعا کنه مطمئنم خدا دعای کوچولوهای معصوم رو حتما برآورده می کنه به امید خبرای خیلی خیلی خوب
مامان آیدا
پاسخ
واییییییییییی مرسی مژگان جونم.نفس خاله اش بی صبرانه منتظر دیدنش هستم!!! مژگانی چهارشنبه تازه سونوی روز 12 هست.اگه مشکلاتی که بود رفع شده باشه گمونم جمعه یا شنبه انتقال باشه!!منم از امروز میرم مرخصی.دعام کن!
مامانِ عسل
21 آبان 92 9:18
سلام براتون تلگراف زدم به امید در آغوش گرفتن نی نی صالح و سالم. منتظر خبر خوب هستیم
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله.برات تلگراف زدم خانمی.از یه عالمه لطفی که داری ممنونم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد