سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

کودکانه

حال این روز های من

1392/8/28 16:21
نویسنده : مامان آیدا
433 بازدید
اشتراک گذاری

امروز روز سوم انتقال نی نی میکروسکوپی هاست.همچنان با توهماتم زندگی می کنم.شکمم هنوز متورم هست وموقع حرکت باید زیر شکمم رو بگیرم.خیلی بهتر شدم.ولی هنوز  درد دارم.کمی این روزها کسالت بار شده برای من که حتی یک لحظه آرامش نداشتم و از صبح تا شب  میدویدم,نشستن و خوابیدن هر روز غذاب آووره!!!!!! بخصوص که هزار جور فکر و خیال هم به سرت میزنه.مرتب تصور موفق بودن یا نبودن زیفت.داشتن یا نداشتن  بچه.اگر نشه چی میشه؟!!!اگر شد چی میشه؟!!!!کارم اونوقت چی میشه.اگر استراحت مطلق بشم چی؟!!!!!!خدای من.کسایی که من رو میشناسن میدونن که بزرگترین تنبیه برای من تو خونه نشستن هست!!!!گریه ولی خوب انگیزه بالایی وجود داره برای من در حال حاضر.داشتن تو کوچولوی نازنین,بزرگترین تحول زندگی منه.بزرگترین لطف خدای خوشگل منه.زیباترین حقیقت عالم هستی.باور کن هیچ دلیلی موجه تر از خواستن تو نمی تونست منو به این راه بکشونه.هیچ کس جز تو نمی تونه من و مجبور به تحمل این همه فراز و نشیب کنه!!!!!  منت نیست ها.بازگشت به خودمه!!!  بازگشت به روح آزاده خودم که در طول زندگیم فقط جلوی قادر متعالش سرکج کرده و دیگه هیچ. الان اما برای تو می نویسم که بعد ها بخونی.برای تو  روح آزادهام که هیچ جانم رو هم پیشکش می کنم.فقط باشی و خوب باشی.کمک رسان باشی.مهربان باشی. آزاده باشی. انسان باشی.برای من همین بس.همه رنجها رو برایت تحمل می کنم.برایت میمیرم تا تو فقط باشی.

خدایا نظری کن!!!!!یادم هست که همه چیز بخواست توست.یادم هست که حکمت توست که لحظه را برایم رقم میزند.یادم خواهد ماند.برای همین هم نگران نیستم.تو بهترین را برای من خواهی خواست.یادم میاید آخرین باری را که در خانه ات از تو خواستم و به زور خواستم و خواستم خواستم و تو  دادی آنچه را که خواستم.ولی یادم می آید که به سال هم نکشید که در حرم امامزاده صالح به پایت افتادم که چرا دادی اگر بد بود!!!!! اینها را یادم میاید.همه را آویزه گوشم کردم و فقط مطیع فرمان توام.می نشینم و با آرامش صبر میکنم تا ببینم برایم چه تقریر کرده ای. فقط به  این بنده کم طاقتت صبر بده و توان ایستادن.

دوستان عزیز نی نی وبلاگی ازتون ممنونم که تو این راه منو تنها نذاشتین.بویژه از سه تا دوست با ارزشم مامان عسل  و مامان سهند وسپهر و مژگان مهربونم.نمی دونم چی بگم! حضورتون,محبتاتون , راهنمایی هاتون به من دلگرمی می ده.خیلی از حضورتون ممنونم.باورتون نمیشه دیشب تو خواب شما ها اومده بودین خونمون منم نگران بودم که ناهار براتون درست نکردمنیشخند.ندیدمتون ولی خیلی دوستون دارم.ممنون بابت همه چیماچماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

ادی
28 آبان 92 12:48
ایدا جان با تمام وجود ارزو میکنم که انتقالت موفقیت امیز باشه عزیزم.
مامان آیدا
پاسخ
مرسی عزیزم.ایشالله
مامان ایدین
28 آبان 92 14:24
مامان آیدا
پاسخ
شش تا نی نی.کلی خندیدم دستت درد نکنه خانمی
مامان سهند و سپهر
29 آبان 92 8:11
سلام عزیز دلم آیدا جونم می دونم که چقدر داری سختی میکشی. ایشالا تقدیر و مشیت خداوند برات بهترین باشه و بعدش آرامش در انتظارت باشه. ممنون که لطف داشتی عزیزم.نهار هم خودمون درست می کنیم اگر بیاییم مرسی که از خودت نوشتی نگرانت بودم این 20 روز هم زود می گذره . با خوندن و مطالعه و همچنین افکار زیبا به خودت و اون دسته گلا کمک کن خانومی. میدونم روحیه ت خیلی قوی تر از این حرفهاست مامان آیدا .
مامان آیدا
پاسخ
البته درسته من کارمندم ولی از نوع ترکش هستم براتون ۲ ۳ تا دستور توپس میذارم که مطمئنم بچه هاباهاش کیف می کننخیلی ممنون بابت همه چی. اون خوشگلای شیطونتو محکم ببوس.وای که که چقدر خواستنی ان
مامانِ عسل
29 آبان 92 8:31
سلام عزیزم خوب هستین؟ سپاس و سپاس به خاطر محبتت... ندیده خواهرمی و دوست دارم. بی صبرانه منتظر دیدن نی نی (یا شایدم نی نی ها) خوشگلت هستم... من اگه ناهار بیام ازون پیتزاها میخوام که برای مامان دوقلوها تعریف کردی خدا را چه دیدی شاید موقع زایمانت اومدم و ناهار افتاد با خودم
مامان آیدا
پاسخ
مرسی مهربونمخانمی اون عکسی که مامان دو قلو ها گذاشته بود با اونرنگ و لعاب من که عمرا به انگشت کوچیکش هم نمی رسم.ولی من دو سه تا غذای مخصوص به خودم دارم بزودی دستورشو میذارم براتون.اومدین از اونا درست می کنم براتون مهربونا
مژگان
29 آبان 92 9:32
آیدای عزیز ، این روزا هم مثل 3 ماهه گذشته به سرعت برق و باد و به خوبی می گذره به هیچ چیز غیر از نی نی های نازت فکر نکن و پیشنهاد می کنم برای سرگرم کردن خودت یه کار هنری رو شروع کنی که هم سرگرم بشی ، هم لذت ببری و هم یه یادگاری با ارزش از این روزا داشته باشی خیلی مراقب خودت باش بی صبرانه منتظر خبرای خوبت هستم
مامان آیدا
پاسخ
شاید یه تابلو شروع کنم.
مامان سهند و سپهر
29 آبان 92 12:33
عزیزم از نظر پرمهرت سپاسگزارم خانومی بیصبرانه منتظر دستورات غذایی کدبانویی چون شما هم هستیم حتما میدونیکه من چقدر شیکمو ام دیگه خلاصه برای اینکه خوابت تعبیر هم بشه یه روز با مامان عسل هماهنگ میکنیم و میاییم پیشتون با سه تا نینی دو ساله خونتون پر سر و صدا میشه و نینی های نازت هم هوس اومدن میکنند
مامان آیدا
پاسخ
وایی حتما خوشحالم میشم ولی نینی خوشگلاتونو تضمین نمی کنم نصف نشن.میخورمشون درستهبس که خوردنین ماشالله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد