سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

کودکانه

بودن یا نبودن........

1392/9/13 11:58
نویسنده : مامان آیدا
360 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره میمونید پیشم یا نمی مونید.فسقلی های بازیگوش.چرا مامانی رو اینقد اذیت می کنید.الان زنگ زدم به آزمایشگاه نتیجه رو بگیرم. آخه من چی بگم به شما.فقط فعلا شکر خدا می تونم بکنم. جواب آزمایش مثبته من باردار هستم!!!!!!! ولی بتام ۴۱ هست. باید تا شنبه صبر کنم و دوباره آزمایش بدم  که آیا بتام میره بالا یا نه!!!! الان با مطب حرف زدم خیلی شیک گفتن بارداریت خیلی ضعیفه خیلی خودت رو امیدوار نکن ولی تا شنبه صبر کن و دوباره تست بده ببینیم میره بالا یا نه.نگراننمی دونم خوشحال باشم,ناراحت باشم,بخندم,گریه کنم.میدونم خدا داری امتحانم می کنی آرزو می کنم سربلند بیرون بیام. دوستان مهربونم به دعای خیرتون احتیاج دارم.باز هم باید منتظر بمونم باز هم از این بلاتکلیفی در نیومدم ولی خدا رو شکر میکنم.من هنوز مادر هستم.دو روز بیشتر مادر می مونم. تو رو به خدا قسم میدم فسقلی ها  محکم بچسبید مامانی رو مامانی دیگه طاقت ندارههههههههههه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان سهند و سپهر
13 آذر 92 12:20
عزیز دلم صبور باش و امیدت به خدا باشه فقط. هر چی خیر و صلاحت باشه پیش بیاد ایشالا میدونم که راضی هستی به رضای خدا.
ادی
13 آذر 92 12:22
ایدای عزیزم. فقط به خاطر خوندن این خبر سیستم رو روشن کردم. همین که بتا داری خیلی خوبه عزیزم. نا امید نباش. خدا دلت رو شاد میکنه. به حق علی شنبه بتای خوبی داری عزیزم. خیلی برات دعا میکنم. ارزوی موفقیت برات دارم. تو همین مدت کم خیلی باهات ارتباط برقرار کردم. برات بهترین ها رو میخوام. مواظی خودت و شیش تایی ها باش
مامان آیدا
پاسخ
الهی به امید تو.عزیزم منم همینطور.بی صبرانه منتظرم ۲۱ آذر بشه و من خبر خوب مادر شدنت رو تو وبت بخونم. اگر بدونی خبر بارداری مهتاب دیشب چقدر خوشحالم کرد.
مامان اینده
13 آذر 92 12:35
خیلی براتون دعا میکنم دوستم ... ایشالله که نی نی ها میمونن ....
مامان آیدا
پاسخ
ممنون مهربونم.مرسی که هستین
مژگان
13 آذر 92 12:57
آیدای عزیزم به خدا توکل کن و یادت باشه که خدا همیشه بهترین رو برای تو خواسته و این بار هم خواهد خواست این دو روز رو در کنار همسر و مادر مهربونت با آرامش و فکرای خوب بگذرون تا بتا ت حسابی بالا بره و شنبه خبرای خیلی خوب رو ازت بشنویم من و پسرم حسابی برات دعا می کنیم ، خدا دعای کوچولوهارو خیلی زود برآورده می کنه، من به این موضوع عمیقا اعتقاد دارم و جوابشو دیدیم تو این چند وقته از کوچولوهای ناز خودت هم بخواه برای تو و خودشون دعا کنن آیدا جون من دلم خیلیییی روشنه
مامان آیدا
پاسخ
توکل بخدا.تا چی برام مقدر کرده باشه.ممنون ازت مژگانی
نیلوفر
13 آذر 92 13:17
عزیزمممممممممم انشااله که تا آزمایش بعدی بتات چند برابر شده باشه تا خیالت راحت راحت بشه. خدارو صدهزار مرتبه شکر که مثبت شده. تبریک میگم بهت آیدا جون.
مامان آیدا
پاسخ
عزیزززززززم ایشاالله تا چند هفته دیگه خبر یه مثبت محکم رو تو وب تو می خونیم.به امید خدا.
نیلوفر
13 آذر 92 13:19
عزیزم تقریبا دو و سیصد هزینه داروهام شد. 1.850.000 هزینه پانکچر. 400 هزینه انتقال. 400 هزینه فریز و 150 هم برای یه سوزن گرفتن. سرجمع با ویزیت ها و سونوگرافیا پنج و سیصد چهارصد شد. ولی لااقل اون همه اذیتی که بعد از مصرف اون همه دارو داشتم کمتر بود.
مامان آیدا
پاسخ
اوههه هزینهای هم خیلی فرقش هست. زیفت قبل و بعدش خیلی اذیت میشی.من از میکرو بخاطر درد انتقالش خیلی خیلی می ترسیدم.البته کشاف هم که میدونی به زیفت اعتقاد راسخ دارهولی هم مالی هم جانی میکرو به نظر کمی راحت تر میاد نه؟!!
نسرین (عزیز دل مامان و بابا)
13 آذر 92 14:02
عزیزم 6 تااااااااااااا؟؟؟ خدااااااا؟ ایشالا بمونن برات و من بیام بهت حسودی کنم بگم ببین تو رو خدا. خوش به حالش 6 تا داره.] 3 تا دختر 3 تا پسر. خوششششششششش به حالش.[رویا
مامان آیدا
پاسخ
خانمی بااین بتای من یدونه اش هم اگر بمونه باید صد هزار بار سجده شکر بجا بیارم.
mona
13 آذر 92 14:09
ایدا جونم بتای 41 بد نیست الان باید یک کاری بکنی ارامش تو رو به خواستهات میرسونه.خواندن سوره ولعصر چون ارومت میکنه من این شرایطو احساس کردم اروم باش ناز خانم .استرس هورمونهایی تو خونت ازاد میکنه که خوب نیست.
مامان آیدا
پاسخ
راستش از دیروز که هیچی نمی دونستم خیلی آرامشم بیشتره. دارم تمام سعیم رو می کنم که آروم باشم.ممنون از محبتت
سودابه
13 آذر 92 14:11
عزیزم من از الان بهت تبریک میگم از خدا میخوام تا شنبه این هورمون مادری تو وجودت چند برابر بشه تا خیال تو هم راحت بشه انشاالله که میشه (آمین ) ایشالا که محکم بهت بچسبن و تا 9 ماه ولت نکنن شنیدید شیش تایی ها با شما هستما مامان آیدا رو محکم بچسبید
مامان آیدا
پاسخ
انشاالله.شما بگو شاید به حرف شما گوش بدن فسقلی ها
مامانِ عسل
13 آذر 92 14:24
عزیزم همین که مثبته جای امیدواری داره. یکی از دوستان من 25 بود و مثبت موند. بچش صحیح و سالم الان 2 سالشه.... به امید خدا
مامان آیدا
پاسخ
ایشاالله.هر چی خدا بخواد همون میشه.
رها
13 آذر 92 15:51
وبلاگتون و خوندم واستون دعا میکنم خوشحالیتون ثابت بمونه و با یه خبر خوب همه دوستاتون و سهیم کنین تو این خوشحالی
مامان آیدا
پاسخ
مرسی از دعای خوبت ممنون عزیزم که بهم سر زدی
نیلوفر
14 آذر 92 9:54
آیدا جون من دوبار قبلی رو زیفت کردم. واقعا اذیت داشت. همین بخیه های رو شکم و تابکشی هی باید یکی دستت و بگیره بلند شی و بشینی. یا کتف دردی که تا دو سه روز بعد از عمل داری پدر آدم و در میاره. اینجا بیهوشی ش خیلی خفیف بود. نمیدونم توهم درگیرش شدی یا نه؟ من پیش کشاف عمل میکردم بعدش هم تا چند روز گلوم زخم بود. این مشکل و فقط تو اون مرکز داشتم. از بس لوله تنفسی رو بد جا میزدن. گردن هم نمیگرفتن. میگفتن حتما خودت سرماخورده بودی اینطوری شده. هزینه هاهم که سر به فلک میزنه دیگه. خودت دیدی چقدر فرقشه. ولی انشااله دیگه نیازی به هیچی نداشته باشی و همین دفعه نینی برات بمونه. از این مراکز خلاص بشی. آمین
مامان آیدا
پاسخ
می دونم راجب نوید رفتار پرستاراش,برخورداشون خیلی آدمو اذیت می کنه. منم خیلی بعد از جراحی هر دوبار چه برای لاپرا و چه برای زیفت اذیت شدم. البته من گلو درد نداشتم مشکل من خیلی عجیبه.هر دوبار ۷ روز بعد از عمل روی کل شکمم دونه میزنه.دفعه قبل رفتم به خانم قاسمیه گفتم گفت به ما ربطی نداره برو یه دکتر عفونی.ولی بعدش معلوم شد نوع ماده بیهوی که استفاده می کنن اسمش هم یادم رفت.دیگه اصلاتو بیمارستانا استفاده نمی شه بخاطر عوارض زیادش.ایندفعه بهشون گفتم بهشون برخورد. الان بیا شکم منو فقط ببین.مثل ابله مرغونیا شده. هزینه ها هم که نگو. ولی می دونی چیه آرامش کشاف اصلا همه اینارو از یادت می بره.من دو سه بار امدم تا کشاف رو می بینم گله کنم.اصلاتا می بینیش همه چی یادت میره
نسرین (عزیز دل مامان و بابا)
14 آذر 92 11:27
میمونه عزیزم. لطف خدا خیلی بیشتر از اونیه فک میکنی. ایشالا میمونه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد