سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

کودکانه

مادرانه ای بوسعت ۲۲ روز

1392/9/18 12:24
نویسنده : مامان آیدا
446 بازدید
اشتراک گذاری

جواب آزمایش هام نشون میده نی نی من از پریروز دیگه تو دلم نیست.حدسم درست بود و با خونریزی پریروز نی نی هم رفته. دوره مامان بودنم چه کوتاه بود.چقدر  انتظار برای ماندنتون سخت بود.افسوس که دیگه نیستید. رفتید و دو باره من و تو تنهایی هام غرق کردید. داستان ۳ ماه مرارت و سختی من با غم نموندنتون تا ابد تو قلبم موندگار شد.همه چی تموم شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان سهند و سپهر
18 آذر 92 12:42
عزیز دلم داری غصه میخوری الان ؟ منم دلم گرفت. ولی باز هم بگو خدا را شکر خودت سالمی. همسر مهربونت سالمه . وقت زیاده عزیزم. تقدیر رو کاری نمیشه کرد . ایشالا مشکل برطرف میشه و همه چی دوباره خوب میشه . سختی های زندگی رو باید آغازی برای شیرینیهاش دونست مراقب خودت باش آیدا گلی
مامان آیدا
پاسخ
چی میتونم بگم خانمی.جز اینکه تسلیم حکمت خدا هستم
مامان فرداد
18 آذر 92 13:16
آیدا جان من هر روز به وبلاگتون سر می زنم و سطر به سطرش برام یادآور یه خاطره بده...من هم مثل شما یه بارداری ناموفق داشتم که منجر به سقط شد.بارداری من هم 1ماه طول کشیده بود و اولش لکه بینی و بعد خونریزی و در نهایت سقط. با اینکه الان خدا بهم یه پسر داده اما هنوز یه وقتایی خاطره اون سقط و فکر اینکه یه نی نی رو از دست دادم ناراحتم می کنه و کاملا در کتون می کنم.ایشالله همونطور که خدا به من یه پسر داده شما هم به زودی زود نی نی دار می شی.این نیز بگذره
مامان آیدا
پاسخ
ممنون عزیزم.خدا پسر گلتون رو برات نگهداره.منم مطمئنم این روزا که گذشت رو هیچوقت فراموش نمی کنم.بازم ممنونم
نیلوفر
18 آذر 92 13:25
خیلی متاسفم آیدا جون. انشااله سری بعدی. بازم خدارو شکر که خارج رحمی نشدن که خودت میدونی چقدر دردسرش زیاده. خودت و ناراحت نکن عزیزم
سودابه
18 آذر 92 14:10
عزیزم نمیدونم چی بگم واقعا درکت میکنم الان هیچ حرفی مرهم درد دلت نیست . خودت بهتر میدونی عزیزم اول حکمت خداست بعدشم توکل کن و امیدتو از دست نده . برات بهترینها رو آرزومندم
مامان آیدا
پاسخ
توکل به خدا.ممنون خانمی
مژگان
18 آذر 92 15:01
عزیزم خیلی متاسفم نمی دونم چی بگم از خدا برات آرامش می خوام، می تونم درک کنم که چقدر سخته
ادی
18 آذر 92 23:44
ایدا جون واقعا هیچ چی نمیتونم بگم. اشک تو چشمای من با خوندنش جمع شد . وای به حال خودت. ولی باز خدا رو شکر که خارج رحمی نشد که واقعا دردناکه. از معجره خدا ناامید نباش خانمی
مامان آیدا
پاسخ
ایشاالله از تو خبر های خوش بشنوم مهربونم
نیلوفر
19 آذر 92 15:20
کاش یه روز بیاد این مادرانه ابدی بشه.
مامان آیدا
پاسخ
کاشششششششششش میومد
مامان سهند و سپهر
21 آذر 92 7:53
ممنون آیدای عزیزم از حضورت بوسسسسسسس
نیلوفر
23 آذر 92 21:11
آیدا جون عزیزم خصوصی تو دیدم گلم. ببخشید دوستان انقدر ابراز لطف داشتن واقعا فراموش کردم جواب بدم. نه تا اونموقع علامتی نداشتم جز دل درد. شبیه تخمک گذاری یه وقتایی هم زیر دلم ناخن ناخن میشد. یکی دوتا لکه قرمز بیشتر ندیدم. دیگه همین. هیچ چیز خاصی فعلا حس نمیکنم.
مامان آیدا
پاسخ
چرا خانمی همون موقع جواب دادی.وای بازم بهت تبریک میگم .خیلی هیجان زده ام نیلو جونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد