خیال باطل
حدودا آخر های آذر ماه تا بحال حدود 2 ماه و 10 12 روزی میشه که طبق معمول از پری جان خبری نبوده. ماه گذشته که تمام شد به خودم گفتم که بخاطر سقط احتمالا باز جابجا شده زمانش و خوب علائمی هم نداشتم . اما این ماه منتظر بودم چون بعد از پری باید دارو های جدید شروع کنم. این ماه هم تمام شد. از هفته پیش دردهای عجیب غریب توی کمرم و دلم داشتم مرتب به خودم فحش دادم که وزنم زیاد شده و این درد ها مال مشکل کمرم هست که با اضافه وزنی که دارم تشدید شده!! قرص های پردنیزون که می خوردم که کورتون بود باعث شده حسابی تپلی بشم. چهار شنبه که برای کمرم پیش دکتر رفتم. دکتر اخطار داد که داری خیلی وزن زیاد می کنی و خطرناکه!! دارو هامو تشدید کرده متاسفانه!! خلاصه این هفته همه اش دلم آشوب بود. سایز سینه ام هم تغییر کرده و بزرگتر شده!! همه این علایم منو مشکوک کرد به اینکه شاید........
یه ذوقی تو دلم سو سو می زد که نگو!!! همش با خودم فکر می کردم یعنی میشه خدا گریه هامو شنیده باشه!! دلش برام به رحم اومده باشه! یعنی میشه منو از این انتظار در آورده باشه؟!! دیروز بی بی چک گذاشتم. یه خط کمرنگ خیلی کم رنگ ظاهر شد!!! اصلا باور نکردنی بود!! همش نگاه می کردم که ببینم اشتباه نکرده باشم !!! اگر بدانید دیروز و دیشب چه حالی داشتم!!! با همسری بی بی چک را گذاشته بودیم جلو مون و با چشمای گرد شده بهش نگاه می کردیم. همسر جان معتقد بود که نکنه این همون قبلی هست که هنوز مونده و آزمایش ها اشتباه بوده!! من پر از حس های عجیب و غریب شده بودم. اصلا دلم نمی خواست به این چیز ها فکر کنم. متاسفانه فقط یک دونه بی بی چک هم تو خانه داشتم. امروز که اومدم سر کار هی خواستم صبر کنم تا داروخانه باز بشه!! اما دلم طاقت نیاورد و رفتم آزمایش خون دادم.
خنده داره واقعا!!! یه زمانی بتای 140 رو می دیدم و گریه می کردم که چرا نمی آید پایین!! امروز بتای 2/5 از اونهم بیشتر غصه دارم کرد. چقدر این هفته ذوق زده بودم!!! چقدر فکر های باطل کردم!! چقدر الکی خودمو امیدوار کردم!! ... کاش می شد بجای این پست،پست دیگری می نوشتم....