خط های قرمز
تقویم رو میزم پر از خطهای قرمز شده.یاد مدرسه ها بخیر چقدر از این خطهای قرمز می ترسیدیم.که نکنه معلم با خودکار قرمزش روی دفترمون و خط بزنه و بگه غلطه!!!! برای من اما غلط نیست.برای من خوشایند ترین خط قرمز هایی هست که در دنیا وجود دارد.برای من شمارش معکوس آغاز یه زندگی در وجودم است. با هر خط بیشتر یک قدم به آرزویم نزدیکتر می شم.گویی این خطها مثل نقاشی کودکان هر روز بخشی از راه رو برام می کشه!! راهی که وقتی آخرین خط قرمز هم کشیده بشه من رو به دری می رسونه که بهشت گمشده ام پشت اونه!!! هر چند ممکنه بعد از این همه خط قرمز،کلید در رو به من ندن ولی تا پشت اون در رسیدن هم به نظر من کار هر کسی نیست.فعلا میخوام تا می تونم تقویمم رو خط خطی های قرمز کنم.
امروز آخرین دونه قرصام رو می خورم. از فردا دکاپتیل رو شروع می کنم. به مطب باید زنگ بزنم تا از بودن دکتر مطمئن بشم.
حساب کردم اگر همه چیز خوب پیش بره و پری عزیز هم با ما راه بیاد 20 روز دیگه من برای یک لحظه هم که شده مادر میشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!.مامان یه تعدادی کوچولو های میکروسکوپی که اگر قوی باشن و دل مامان رو محکم بگیرن،اونوقت من دیگه تا آخر عمر مامانشون میشم. خوب هی می خوام که به بعدش فکر نکنم و فقط به همون چند لحظه کوچولو که مادر میشم فکر کنم اما نمیشه دیگه!!!! من 20 روز دیگه بالاخره مادر میشم!!!!چه برای یه لحظه، چه خدا بخواد و برای تمام عمر.در همین حدش هم حس خوبی به من میده.دوستت دارم خدا جونم!!
دارم میرم یه خط دیگه رو تقویمم بکشم!!
پیوست: همین الانه به دکتر زنگ زدم یه خبر خوب این که حتما لازم نیست 7 روز دکاپتیل بزنم . تا زمانیکه پری جان بیاد باید بزنم. این یعنی اینکه ممکنه 3 تا بزنم و بعد بقیه درمان رو شروع کنم. هورا این یعنی اینکه من ممکنه زودتر از 20 روز دیگه مامااااان بشم!!!!