سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

کودکانه

سالی که گذشت!!!

1392/12/19 10:24
نویسنده : مامان آیدا
534 بازدید
اشتراک گذاری

صدای بهار که آمد زمستان خودش کوله بارش را  جمع می کند و می رود!! بهار با آن همه غرور و کبارش پیش زمستان تعظیم می کند و زمستان را بدرقه می کند تا برود جای دیگری ببارد. سالی که گذشت همه چهار فصلش زمستانی بود برای من.سال خستگی ها و تنهایی ها!! نمی گویم سال بدی بود !1!!  ولی سال تلخی و انتظار و درد و تنهایی بود برای من. روح و جسمم هر دو آنچنان خسته اند زیر بار برف چهار فصل امسال که سر بالا نمی توانند بیاورند. امسال به رسم هر سال، خانه تکانی که کردم، هر چه سعی کردم غبار از روی دل و روحم بردارم، نرفت که نرفت!! کدر شده شیشه قلبم. سنگین شده این جسم خسته ام.  

این آخری ها همه وجودم پر از افسوس شده بود. تشنه داشتنت بودم امسال.. بیقرار بیقراری هایت بودم. آغوشم آماده پذیرایی از تو بود. امسال همه وجودم یکپارچه عشق شده بود ،فقط برای تو. ولی نیامدی و غیبتت یکی یکی شکوفه های تازه جوانه کرده عشقم رو از ریشه خشکوند. آفتاب امیدم غروب کرد و جاشو تاریکی افسوس گرفت. همه وجودم شد غم نداشتن تو و حسرت داشتن تو. امسال بیش از هر سال، در اطرافم مادر های باردار و بچه های تپلی تازه بدنیا اومده دیدم. امسال زنهایی رو دیدم  که سالها انتظار نتونسته بود امیدشون رو نا امید کنه و امسال زنهایی رو دیدم که انتظارشون به پایان رسید. امسال بار ها و بارها برای دوستانی که هرگز ندیدمشون اشک شادی ریختم. بیش از اشک هایی که برای نداشتن تو ریختم برای دوستانم اشک شادی ریختم. امسال بیشتر از هر سال دیگه ای نوزاد های دیگران رو در آغوش کشیدم. اعتراف می کنم با عشق آرامشان کردم. در گوششان لالایی خواندم و بعد با حسرت به آغوش مادرانشان باز گرداندمشان.  امسال این همه عشق را برای تو و فقط برای تو می خواستم. تو که نیامدی غم باد شد توی دلم و فقط خدا می داند چه کشیدم امسال. اعتراف می کنم خیلی امیدوار بودم به امدنت امسال!! اعتراف می کنم با همه حرف های دکتر ها مطمئن بودم که تو میایی و من تابستان 93 با بوی تن تو شب را به روز وصل می کنم. اعتراف می کنم نماندنت شد  بغض سنگین گلویم و درد زجرآور سقط  3 ماهه شده همراه قدیمی.  همه آن همه امید که هم مال خودم بود و هم یاری رسان دوستانم، شد دیوار های خاکستری این چند ماه و افت جان من!!!. کاش بشود بعد از این نامه،وقتی این تکه تکه های کاغذ را به آتش سپردم،مثال شعری که می خوانند هر آخرین چهار شنبه سال: زردی من از تو سرخی تو از من!! کاش بشود این همه غم را با این نامه به آتش فراموشی سپرد.... کاش ولی سرخی آتش،افت وجودم نشود !!

 

سال دیگر هرگز به این اندازه امیدوار نخواهم بود!! هرگز این چنین مطمئن نخواهم بود. کاش که بشود،

.. می گذارم آرزو هایم مرا ببرد با خود. می گذارم حسرت داشتن تو بشود هوس خواستن تو. می گذارم که هر وقت آمدی خوش آمدی!!.

  دیگر مانع اشکی نخواهم شد. می گذارم قلبم هر موقع خواست بگرید!!. می گذارم فردا بیاید... و اگر تو نیامدی افسوس نیامدنت را بخورم. امروز فقط امروز را بدون تو سر می کنم و می گذارم فردا غم نبودنت را در دلم بکارد. اگر فردا بیاید......

منتظرم.... منتظرم بهار افتاب کم سویش را به قلب خسته من بتاباند و جان دوباره دهد.منتظرم فردا تو بیایی!!

 

والسلام 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

سودابه
19 اسفند 92 13:03
سال 93 حتما نی نی میاد شک نکن
مامان آیدا
پاسخ
شک دارم سودابه جان.ولی اگر اومد با آغوش باز ازش پذیرایی ی کنم
سکوت
19 اسفند 92 14:22
سلام عزیزم...... داره تموم میشه هااااااااااااااااااااااااا بازم بیا پیشمون[بوسه]
مامان آیدا
پاسخ
متاسفانه وقت نمیکنم سکوت جان.قبول باشه برای شما.انشاالله همتون حاجت روا شید
ادی
19 اسفند 92 14:25
با خوندن خط به خطش گریه کردم عزیزم. حالت رو خوب میفهمم. با ذره ذره وجودم درکت میکنم. هیچ کاری هم از دستم بر نمیاد جز دعا به درگاه خدا. از صمیم قلبم دعامیکنم که سال 93 سال پایان انتظارت باشه و بچه ی خودت رو بغل بگیری و عشق زیبات رو نثارش کنی و از بوی تنش سیراب شی
مامان آیدا
پاسخ
ایشاالله ادی جان.ولی دیگه نمی خوام امید بدم به خودم چون تحمل سقوط های بعدش رو ندارم.ترجیح می دم فقط زندگی کنم و نگذارم خلا وجودش اینطوری زندگیم رو خراب کنه.
نیلوفر
19 اسفند 92 17:53
میگن آدم امید که داشته باشه همه چی داره. هرچی بدی و تلخی بود گذشت. انشااله از این به بعد تو این خونه پست های رنگی و شادت و بخونیم. خوبه که زمان میگذره. خیلی چیزها واسه آدم با گذشت زمان حل میشه
مامان آیدا
پاسخ
زمان واقعاناجی منتظر هاست.سال ها پشت سر هم میان و میرن و فقط خاطره های محوی باقی می مونه.من خاطره های امسال رو همین جا خاک می کنم که مزاحم سال دیگه ام نشن
mona
19 اسفند 92 22:05
به گمانم بزرگترین دارایی ِ زندگی ِ آدمیزاد، همین دوست های دیده و نادیده، دوست های مجاز، دوست های واقعی هستند...همین دوست هایی که برایت پیغام می گذارند...که اعلام می کنند حواس شان به تو هست... همین دوست ها که با دو سه خط پیغام نشان می دهند چقدر دل شان پی ِ تو ، دل ِ تو و درد ِ توست...که چقدر خوب تو را می خوانند...همین دوست ها که پیگیرند...که نباشی دلگیرند... همین دوست ها که دلتنگ ات می شوند و بی مقدمه برایت می نویسند...وقت هایی دو سه خط شعر می فرستند...که بدانی خودت...وجودت...خوب بودن حال و احوالت برای کسی مهم است... آدمیزاد چه دلخوش می شود گاهی، با همین دو سه خط نوشته...دو سه خط پیغام، از دوستی آن سر ِ دنیا...حس ِ شیرینی ست که بدانی بودن ات برای کسی اهمیت دارد، نبودن ات کسی را غمگین می کند...وقت هایی هست که می فهمی حتی اگر دلت پُر درد است، باید بخندی و شاد باشی، تا دوستت را، جان ِ دلت را، غمگین نکنی... خواستم بگویم که چقدر این دارایی های زندگی ام، این دوستان ِ دیده و نادیده، برایم پُر ارزش ند...که چقدر خوب است دارمشان...
مامان آیدا
پاسخ
عزیزم خیلی زیبا حرف دل من رو زدی واقعا همه شما دوستان برام باارزشین و دوستیتون رو با هیچ چیز عوض نمی کنم
mona
19 اسفند 92 22:08
خیلی برات دعا میکنم کوچولو دار شی و نی نی شما بشه دوست فابریک درسا.الهی امین
مامان آیدا
پاسخ
مرسی خانمی.ایشاالله
مامان سهند و سپهر
20 اسفند 92 9:27
سلام آیدا جونم خوبی ؟ خوشی ؟ دیروز مرخصی بودم . کلی کار داشتم. امروز اومدم پیشت عزیزم دلم خیلی برات تنگ شده خانمی
مامان آیدا
پاسخ
سلام عزیزم. خسته نباشی!! تموم شد؟!!
مامان سهند و سپهر
20 اسفند 92 9:27
ایشالا سال بعدی برات خوشحالی و شادی به ارمغان بیاره و این افکار و بتونی از ذهنت دور کنی و بهار رو به خونه دلت مهمون کنی عزیزم ایشالا نی نی خوشگل خودتو بغل میگیری توی این سال جدید
مامان سهند و سپهر
20 اسفند 92 9:46
کارهای خونه تکونی فردا ایشالا تموم میشه دیگه. فردا هم خانمه میاد و دیگه آخراشه که انجام بده. خودمم دیروز یه سری کارهامو انجام دادم. صبح آرایشگاه رفتم موهامو یک کمی کوتاه تر کردم. غروبم بچه ها رو بردیم آتلیه. خودمونم باهاشون دو تا عکس گرفتیم. بقیشم دو تایی گرفتن وروجکا. اینم از کارهای ما
مامان آیدا
پاسخ
هورا عیده دیگه!! دیدی موقع عروسی بیشتر از عروس عکس میگیرن!! بعد که بچه میاد بچه حکم عروس داره!! دیگه همه عکس ها میشه مال بچه ها!!!
مهتاب
20 اسفند 92 9:47
سلام عزیزم من که مطمئنم سال 93 نی نی تو هم میاد غصه نخور دوستم زندگی ارزش ناراحتی تو را نداره همیشه برات دعا میکنم که این شکلی بشید
مامان آیدا
پاسخ
مرسی مهتاب جونم
مامان فرخنده
21 اسفند 92 10:11
واي آيدا جونم من چرا اين پست را نديده بودم خيلي خيلي قشنگ مينويسي خيلي با احساس هستي عشق من من نميگم بچه بده نه خيلي هم خوبه ولي اول اين زن وشوهر هستند كه براي هم ميمونند بچه مثل مهمون ميمونه يه روز مياد وروز بعد ميره سراغ زندگيش مثل همه ماها كه رفتيم پي زندگي خودمون باز اين زن وشوهر هستند كه براي هم ميمونند پس عيد را حسابي با همسري خوش بگذرون وبه هيچي فكر نكن چون باز هم شما دوتا هستيد كه بايد همديگر را همراهي كنيد خيلي خيلي زياد دوست دارم مثل خواهرام برام عزيزي مي بوسمت
مامان آیدا
پاسخ
کاملا حق با شماست.. زن و شوهر هستند که برای هم می مونن.ایشاالله عید به شما هم حسابی خوش بگذرهههه باور کن منم نسبت بهت همین احساس رو دارم. آرزو می کنم کههمیشه شاد باشی خانمی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد