روز های انتظار دیدنت
این روز ها که خانه نشین شده ام ,فقط شوق بودن تو رخوت و کسالت رو از من دور می کنه... صبح به صبح که از خواب بیدار می شم با یه س نا آشنا دست روی دلم که کم کم داره حضورترو برام شفاف می کنه می گذارم و کلی آرزوهای قشنگ به ذهنم میاد.... همسر رو که بدرقه می کنم منم بیرون میرم و یک ساعت آرام آرام راه میرم.... از هفته پیش که دکتر تغذیه دستورات غذایی رو برام نوشته قند خونم رو تونستم کنترل کنم و پیاده روی هر صبح هم به همین خاطر و برای سلامت توئه...حالا که قند کمی کنترل شده و البته لب مرز هست تا دیدار بعدی با دکتر غدد کمی آرامش بیشتر دارم..و دارماز حضور تو لذت می برم.. هنوز گاهی یک علامت سوال بزرگی برام اما کم کم دارم وجودت رو توی وجودم باور ...
نویسنده :
مامان آیدا
0:30