سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

کودکانه

تخم مرغ شب عید

  این تخم مرغ ها رو هم پارسال برای شب عید رنگ کرده بودم که امسال به علت کمبود وقت نرسیدم جدید رنگ کنم. چند تا دیگه هم هست اینها رو تو گوشیم داشتم. بقیه اش رو هم براتون می گذارم. اگر دوست داشتین ایده بگیرین                 ...
21 اسفند 1392

خوش بحال،....!!

خانه تکانی هم روی برنامه تمام شد.!!!! در یک اقدام گاز انبری 5 شنبه و جمعه به خونه حمله کردیم و خانه را تکاندیم.    همه پرده ها و دیوار ها و چراغها و..... اگر بدونید خانه چقدر روشن تر شد  تازه فهمیدم این خورشید نیست که کم نور شده بوده بلکه پرده های سفید من  بوده که سیاه و سیاه تر می شده  اینجا تهران دیگه!! خانه ما هم دم اتو بان هست و باور کنید تقصیر من نیست که این همه دوده رو در و دیوار های خانه هست. تازه من دوبار در سال خانه را می تکانم  اصلا خانه شفاف شد باور کنید روز 4 شنبه جایی همایش بودم در مورد کار تخصصی که دارم انجام می دم!! یه پیشنهاد تدریس بهم شد. کار کردن تو محیط های آموزشی رو دوست دارم. آدم رو پ...
17 اسفند 1392

رهام

سلام عزیزم، این پست فقط مخصوص شماست. نمی دونم چطوری می خواستم به دیدنت نیام. منی که خیلی وقت بود منتظر به دنیا اومدنت بودم. پا به پای مامان مژگانت دنبال می کردم و روزشماری می کردم. دروغ چرا!! امیدوار بودم وقتی برای دیدن شمامیام هم بازیت رو توی دل خودم داشته باشم. دوست داشتم با مامانیت از تجربیاتش حرف بزنم و با خودم فکر کنم چه خوب که مژگان از من جلوتره و من می تونم کلی ازش یاد بگیرم. مامانیت خیلی خسته بود. ولی برق شادی رو میشد تو نگاهش ببینی. میدونی همه اش بخاطر حضور مبارک شماست  خاله آیدا شما رو خیلی دوست داره. هر وقت مامانت دعوات کرد فقط بیا به خودم بگو برخورد کنم با مامانیت. هر چند مامان مژگان اونقدر قلب مهربونی داره که بر عکسش ب...
17 اسفند 1392

کار هنری

 از خیلی وقت پیشا می خواستم این تابلو رو براتون بگذارم. این تابلو همونیه که تو اون دوره که مرخصی بودم برای زیفت تمومش کردم.و الان قاب هم شده و به دیوار وصل هست . این کار کلاژ ترکیب رنگ و پارچه و فلز هست. یه زمانی جوونی هام نمایشگاه می گذاشتم. ولی الان فقط گاهی برای هدیه دادن به کسی و یا برای خودم کار می کنم. این تابلو کوچیکترین تابلویی بود که تا حالا کار کردم و خیلی سخت بود چون ریز بود و ظریف کاری لازم داشت. ولی خیلی سرگرمم کرد تو بدترین روزایی که داشتم. خودم خیلی دوستتش دارم. ولی چون ریز بود اونطور که می خواستم برجسته نشد. این تابلو کاملا برجسته هست بخاطر پارچه و فلز هایی که توش بکار برده میشه.     ...
17 اسفند 1392

سلام دوباره

سلام سلام!! دلم برای اینجا آمدن تنگ شده بود. دلم برای تک تک شما دوستان گلم تنگ شده بود.  بشدت به این سایت و دوستای گلم عادت کردم این چند وقت که نبودم خیلی سخت گذشت. البته هنوز هم خیلی شلوغم و از صبح تا شب جلسات رنگ و وارنگ و بودجه بندی سال بعد و هزار و یک کار دیگه هست. ولی خدا بخواد سختی رو رد کردم.  این چند وقت حسابی برنامه هام پر بوده و مثل همیشه که زندگی من رنگ آرامش نداره حسابی بالا پایین شدم. اول از همه بگم که توی یه بحث داغ داغ هفته پیش استفا دادم از کارم و با قهر از شرکت اومدم بیرون. خیلی دیگه اذیت داشتن می کردن و حجم خیلی سنگینی از کار رو روی سرم خراب کرده بودند و فکر می کردند چون خانمم صدام در نمی یاد و می تونن هر...
4 اسفند 1392

خیال باطل

 حدودا آخر های آذر ماه تا بحال حدود 2 ماه و 10 12 روزی میشه که طبق معمول از پری جان خبری نبوده. ماه گذشته که تمام شد به خودم گفتم که بخاطر سقط احتمالا باز جابجا شده زمانش و خوب علائمی هم نداشتم . اما این ماه منتظر بودم چون بعد از پری باید دارو های جدید شروع کنم. این ماه هم تمام شد. از هفته پیش دردهای عجیب غریب توی کمرم و دلم داشتم مرتب به خودم فحش دادم که وزنم زیاد شده و این درد ها مال مشکل کمرم هست که با اضافه وزنی که دارم تشدید شده!! قرص های پردنیزون که می خوردم که کورتون بود باعث شده حسابی تپلی بشم. چهار شنبه که برای کمرم پیش دکتر رفتم. دکتر اخطار داد که داری خیلی وزن زیاد می کنی و خطرناکه!! دارو هامو تشدید کرده  متاسفانه!! خل...
26 بهمن 1392

مارکو پو لو

برنامه این هفته من!! یکشنبه اهواز،دوشنبه مشهد،سه شنبه قم،چهارشنبه گزارش هفتگی تهران پنجشنبه کرج،جمعه خدا بخواد جنازه توی خونه!!!!! شنبه تا دو شنبه تبریز!!! نظرتون راجب به رئیس من چیه؟!!! گمونم منو با مارکوپولو اشتباه گرفته!! موندم بچه رو کجای این برنامه می خواهم جا بدم؟!!   بعدا نوشت: اولیش که به دلیل بدی آب و هوا کنسل شد. بعد از 3 ساعت معطلی توی فرودگاه،یه بسته خوراکی دادند دستمون و مهر کنسل زدن روی بلیط هامون. در نتیجه اهواز افتاد هفته بعد. تاببینیم بقیه سفر ها چی میشه!!!  من دارم از خواب نصصصصصصف میشم!!!! بعدا تر نوشت:  دوستان عزیز به آمار بالا اصفهان رو هم اضافه کنید امروز اصفهان بودم و نیم ساعت پیش برگشتم. ف...
21 بهمن 1392

به بهانه سالی که رفتی،...

این روزها.... از این روز ها نگویم بهتر است. روزگاری بود که مثل آهوی خوش نقش در کوچه باغ های زندگیم جست وخیز کنان و بی پروا می خرامیدم. روزگاری بود که  هر روز با روح سرخوش درون آینه  های پیچ در پیچ زندگیم شادمانه  بازی می کردم و به چهره متفاوت خودم توی آینه های زندگیم چشم می دوختم. روزگاری دخترکی با شنل قرمز  و یک سبد کلوچه های خوشمزه بودم که بدنبال خانه مادربزرگ پا در مسیر سرنوشت می نهاد. روزگاری زیبای خفته  می شدم که  با یک اشتباه زندگیم را به سوزن دوک نخ ریسی فروختم. روزگاری تبدیل به دختری شدم  که پا در مسیری بی انتها برای یافتن خود نهادم. روزگاری دیگر در جستجوی گمشده ام سفر ها کردم. چند ماه قبل شاهز...
2 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد