دکتر عارفی و....(1)
تمام طول شب داشتم به این فکر می کردم که آیا قرار فردا رو برم یا نه!!! اعتراف می کنم بس که الکی خودم رو آزار میدم و فکر و خیال می کنم بکل فراموش کرده بودم که از قبل از عید از او وقت گرفتم تا اینکه صبح روز قبلش منشی زنگ زد و قرار رو یاد آوری کرد. مرتب داشتم به صد و یک دکتری که رفته بودم و جوابم کرده بودند فکر می کردم. و خیلی اعتقادی به تغییر مکرر دکتر ندارم. از طرفی با خودم فکر کردم نهایتا یه معطلی 2 3 ساعته است و یه هزینه وزیت!!! بماند که 2 3 ساعت وقت برای من و مدل زندگی من یعنی یک عمر!!! و هزار تا کارم رو تو 2 3 ساعت حل و فصل می کنم!! به هر حال حتی تا ساعت 8:30 که خودم رو به مریضی زدم و به این بهانه از شرکت خارج شدم،هنوز مطمئن نبودم که باا...