سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

کودکانه

کلها

روستای کلها بشرح تصویر:       کوچولو ناز دوست داشتنی من... میدونی عزیز دلم مامانی خیلی تنهاست. این سفر ها باعث میشه تا نبودنت را فراموش کنم. خودم را بدست آب می سپارم تا افکار تلخم رو از این بدن خسته و زخم خورده ببره. کوچولوی ناز دوست داشتنی من... تمام تلاشم رو دارم می کنم که نداشتنت فقط بشه یه نیاز ساده... که وقتی صدای بازی و خنده شادمانه کودک 11 ماهه همراهانمان شد ضمیمه این صدای آب... با حسرت نگاهش نکنم.. کوچولو ناز دوست داشتنی من... کم کم دارم به جایی می رسم که  تا مردن برای داشتن تو راه کمی مونده. که وقتی مادر دور تا دور کودک در خواب نازش را حصار می کند. دلم پر می کشد...
17 خرداد 1393
1330 10 24 ادامه مطلب

سفر کرمانشاه

ما اومدیم من عاشق طبیعت کرمانشاه شدم. سفر ما کوتاه بود ولی بسیار پر بار گذشت. آخرین باری که کرمانشاه بودم سال 82 بود که یک ماموریت کاری رفته بودم. اون زمان کرمانشاه خیلی متفاوت بود از چیزی که امسال دیدم... طبیعت بسیار زیبایی داره که بهیچوجه از ماشین سواری خسته نمیشی!! ما شب خیلی دیر رسیدیم به کرمانشاه و هردومون خسته بودیم.البته بیشتر راه رو من رانندگی کردم که هنوز دست هام درد می کنه از پریروز. ولی کیف داد... کلی دو نفری با هم گپ زدیم، مثل دوران دانشجوییمون روی چمن ها نشستیم و سر به سر هم گذاشتیم.انگار هر دومون دنبال چنین فرصتی می گشتیم که جوون بشیم... سفر خیلی خوبه!! آدم رو از همه چیز می کنه و فارق از هر دغدغه ای مجبور می کنه ف...
10 خرداد 1393

سالگرد ازدواج

 یکسال دیگه هم گذشت!!! یکسال خیلی سخت با همه پستی ها و بلندی هاش!! توی این یکسال چقدر از هم دور شدیم.... چقدر تلخی های زندگی رو به روی هم آوردیم. چقدر برای نداشته هامون همدیگر رو اذیت کردیم. چقدر کنار هم گریه کردیم.. ولی در نهایت باز ما دو تا بودیم که همدیگر رو آروم کردیم.. همه عشقمون رو گذاشتیم وسط و هر لقمه اش رو زدیم به یه زخمی از زندگیمون. هر بار که دلامون پر از غصه شد یه تیکه عشق مرهم کردیم و چینی ترک خورده دلمون رو  شکسته بندی کردیم. هر خطایی که کردیم.. یه شربت از عشق ناب درست کردیم و خطای هم رو ترمیم کردیم. در نهایت باز هم آغوش گرم تو شد مامن تنهایی های من!! همان جایی که تلخی نداشته هام رو یاد آوری می ...
2 خرداد 1393
4468 13 19 ادامه مطلب

کرایولیپولیز

 این پست رو به درخواست دو سه تا از دوستان گلم می نویسم. کرایو لیپولیز: دارای تاییدیه FDA و روش غیر تهاجمی است که به طور موثر چربی و سلولهای چربی را در منطقه تحت درمان حذف می کند و  نتایج برجسته و قابل توجهی از کاهش بافت چربی و سلولهای چربی را در منطقه تحت درمان نشان می دهد .  آنچه کرایولیپولیز را از روش های درمان دیگر متمایز می سازد استفاده از تکنولوژی سرما همراه با خلا وفشارمنفی وکیوم جهت کاهش سایز چربی ,حذف سلولهای چربی , تعداد جلسه کم (یک جلسه), برگشت ناپذیری و غیر تهاجمی بودن آن است. تاثیر کامل این دستگاه گاهی تا دو ماه بعد از آخرین جلسه خود را نشان می دهد.         ...
31 ارديبهشت 1393

چشممان روشن..

از وقتی دکترم رو عوض کردم با کمال تعجب انگار همه چیز خودش داره حل میشه. هفته پیش که دکتر آزمایش های جدید رو نوشت و پروژسترون تجویز کرد برای پری، مرتب اتفاق های خوب می آفته برام.  این چند وقت تصمیم داشتم که اول یه تست بارداری بدم و بعد پروژسترون رو بزنم . که فرصت نمی شد .. بسیار شلوغ بودم این هفته و  فرصت نمی کردم به آزمایشگاه برم. به هر ترتیب در کمال ناباوری و با وجودیکه دکتر به من گفته بود که ضخامت اندومترم کمه و تا ماه بعد، از پری جان خبری نخواهد بود، بالاخره بعد از 5 ماه ایشون تشریف فرما شدن..... من الان خیییییییییییییلللییی خوشحالم و خیییییییییییییییییلی حالم بده!! نمیدونم طبیعی هست یا نه!!ولی خیللللیی درد دارم و تا بحال هیچ ...
24 ارديبهشت 1393

دکتر عارفی و ... (2)

حرف جدیدی نبود یا چیزی که نشنیده باشم. قبل از اینکه وارد مطبش بشم ،مرتب داشتم با خودم رویاپردازی می کردم که چه اتفاق فوق العاده ای میشد اگر الان برم تو اتاقش و دکتر عارفی معاینه ام که می کنه بگه: واسه چی اومدی پیش من تو که حامله ای!!!واااایییی که چقدر فوق العاده بود اگر این اتفاق می افتاد!!!    به هر ترتیب من فقط سرم رو تکان دادم و خیلی آروم گفتم: دکتر x معتقد بود که با احتیاط  میشه امتحان  کرد!!! کاغذ هام رو جلوی من گذاشت و گفت  که نمیشه روی شانس و اگر و شاید!!اگر اون همکارم با این شرایط انتقال میده حتما دلایلی برای خودش داره!! ما اینجا باید واقعیت ها رو بگیم به مریض!! بااین شرایط فکر م...
22 ارديبهشت 1393

دکتر عارفی و....(1)

تمام طول شب داشتم به این فکر می کردم که آیا قرار فردا رو برم یا نه!!! اعتراف می کنم بس که الکی خودم رو آزار میدم و فکر و خیال می کنم بکل فراموش کرده بودم که از قبل از عید از او وقت گرفتم تا اینکه صبح روز قبلش منشی زنگ زد و قرار رو یاد آوری کرد. مرتب داشتم به صد و یک دکتری که رفته بودم و جوابم کرده بودند فکر می کردم. و خیلی اعتقادی به تغییر مکرر دکتر ندارم. از طرفی با خودم فکر کردم نهایتا یه معطلی 2 3 ساعته است و یه هزینه وزیت!!! بماند که 2 3 ساعت وقت برای من و مدل زندگی من یعنی یک عمر!!! و هزار تا کارم رو تو 2 3 ساعت حل و فصل می کنم!! به هر حال حتی تا ساعت 8:30 که خودم رو به مریضی زدم و به این بهانه از شرکت خارج شدم،هنوز مطمئن نبودم که باا...
17 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد