اولین ملاقات
هنوز گاهی جلوی آیینه میرم و به معجزه قشنگ خدا با دقت نگاه میکنم. دستم رو روی شکمم می کشم تا با چند تا ضربه کوچیک حضورش رو بهم یاد آوری کنه....هنوز گاهی با ناباوری بهش نگاه می کنم و همزمان برای لحظه لحظه این روز ها خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم.... عشق من تا آخر این هفته شش ماهه که با منی..پاره ای از وجودمی..شش ماه...اول راه که بودم با خودم می گفتم چقدر طولانی خواهد گذشت مادر های ۶ ۷ ماهه رو که میدیدم با خودم می گفتم خوشبحالشون دیگه چیزی نمونده اون دست های کوچولو رو تو دست بگیرند....الان ولی خودم که رسیدم به ماه هفت احساس می کنم هنوز خییییییلی مونده .....۱۳ هفته دیگه به امید خدا می بینمت....و باور کن چنان بی تابم و مشتاق برای بوی...
نویسنده :
مامان آیدا
16:47